کلمه جو
صفحه اصلی

principality


معنی : شاهزادگی، قلمرو شاهزاده
معانی دیگر : امیرنشین

انگلیسی به فارسی

شاهزادگی، قلمرو شاهزاده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: principalities
(1) تعریف: the area ruled by a prince.

(2) تعریف: the position, authority, or rule of a prince.

• territory ruled by a prince
a principality is a country that is ruled by a prince.

مترادف و متضاد

شاهزادگی (اسم)
princedom, principality

قلمرو شاهزاده (اسم)
principality

جملات نمونه

1. The principality has the highest proportion of homes built more than 100 years ago.
[ترجمه ترگمان]این امیرنشین بیش ترین سهم خانه های ساخته شده بیش از ۱۰۰ سال پیش را دارد
[ترجمه گوگل]حکومت دارای بالاترین نسبت از خانه های ساخته شده بیش از 100 سال پیش است

2. In 5700 the principality of Piedmont measured about 500 square kilometres in extent.
[ترجمه ترگمان]در ۵۷۰۰ نفر از املاک Piedmont در حدود ۵۰۰ کیلومتر مربع وسعت داشت
[ترجمه گوگل]در 5700 اکتبر، پدیمونت حدود 500 کیلومتر مربع را اندازه گرفت

3. The whole of the Principality - Mr. Speaker Order.
[ترجمه ترگمان] \"کل انجمن\" principality
[ترجمه گوگل]کل سرپرستی - آقای آقای سخنگوی سفارش

4. The principality measured about 500 kilometres in extent.
[ترجمه ترگمان]این املاک در حدود ۵۰۰ کیلومتر تا حدودی محاسبه شد
[ترجمه گوگل]حکومت در حدود 500 کیلومتر اندازه دارد

5. But in the principality last week he was hailed as a greater poet than Dylan Thomas.
[ترجمه ترگمان]اما در این امیرنشین هفته گذشته او به عنوان شاعری بزرگ تر از دیلن توماس مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اما در هفته گذشته در ولادیمیر او به عنوان یک شاعر بزرگ تر از دیلن توماس تجسس شد

6. Monaco is a principality.
[ترجمه ترگمان]موناکو یکی از املاک خصوصی است
[ترجمه گوگل]موناکو سرپرستی است

7. It has also undertaken many activities within the Principality including the development of Certificate of Management Studies courses in other institutions.
[ترجمه ترگمان]این سازمان همچنین فعالیت های زیادی در این قلمرو از جمله توسعه گواهی دوره های مطالعات مدیریت در موسسات دیگر انجام داده است
[ترجمه گوگل]همچنین فعالیت های زیادی در سرتاسر را شامل می شود، از جمله توسعه دوره های گواهینامه مدیریت در موسسات دیگر

8. I know it means 'monk', the Principality of Monaco, Bayern Munich and the Monaco Grand Prix, but that's all.
[ترجمه ترگمان]می دانم که این به معنی راهب، قلمرو موناکو، بایرن مونیخ و جایزه بزرگ موناکو است، اما همین
[ترجمه گوگل]من می دانم که این به معنای 'راهب'، مسیحیان موناکو، بایرن مونیخ و جایزه بزرگ موناکو است، اما این همه

9. The principality of Liechtenstein has decided to make itself available to private clients, from $70,000 a night, complete with customized street signs and temporary currency.
[ترجمه ترگمان]قلمرو پادشاهی Liechtenstein تصمیم گرفته است که خود را در دسترس مشتریان خصوصی قرار دهد، از ۷۰،۰۰۰ دلار در شب، کامل با علائم خیابانی سفارشی و ارز موقت
[ترجمه گوگل]حکومت لیختن اشتاین تصمیم گرفت تا خود را برای مشتریان خصوصی، از 70،000 دلار در شب، با نشانه های خیالی سفارشی و پول موقت، در اختیار داشته باشد

10. The Principality of Monaco or Monaco is located between the Mediterranean Sea and France along the French Riviera or C?te d"Azur (The Blue Coast).
[ترجمه ترگمان]قلمرو موناکو یا موناکو بین دریای مدیترانه و فرانسه در امتداد ریوی فرانسه یا C قرار دارد؟ te (ساحل آبی)
[ترجمه گوگل]مسیحیان موناکو یا موناکو بین دریای مدیترانه و فرانسه در امتداد رودخانه فرانسوی یا C�te d'Azur (ساحل آبی) واقع شده است

11. A proto-Slovak state known as the Nitrian Principality arose in the 8th century and became part of the core of Great Moravian Empire in 83
[ترجمه ترگمان]در قرن هشتم میلادی، به عنوان بخشی از هسته امپراطوری موراوی بزرگ موراوی به نام منطقه proto شناخته شد
[ترجمه گوگل]یک کشور پروتکل اسلواکیایی که به عنوان حکومت نیتری شناخته می شود در قرن هشتم به وجود آمد و بخشی از هسته امپراتوری بزرگ موراوی در 83

12. Get yourself an official Noble Title Principality of Sealand a Lord, Lady, Baron or Baroness!
[ترجمه ترگمان]یک عنوان قهرمانی نوبل به خودتان بدهید: بانو، بانو، بارون یا بارون!
[ترجمه گوگل]خودتان یک شهروند رسمی به نام سلیمان را به لرد، لیدی، بارون یا بارونس ببرید!

13. A woman who is ruler of a principality.
[ترجمه ترگمان]زنی که در قلمرو پادشاهی قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک زن که حاکم یک حکومت است

14. The western part of Moldavia remained an autonomous principality and united with Walachia to form the Old Kingdom of Romania in 185
[ترجمه ترگمان]بخش غربی مولداوی بخشی خودمختار بود و با Walachia متحد شد تا پادشاهی کهن رومانی را در سال ۱۸۵ شکل دهد
[ترجمه گوگل]بخش غربی مولداوی یک حکومت مستقل باقی مانده و با والاشیا متحد شد تا مجارستان قدیم رومانی را در سال 185 تشکیل دهد

15. The principality of Liechtenstein has decided to make itself available to private clients, from $70,000 a night, complete with customised street signs and temporary currency.
[ترجمه ترگمان]قلمرو پادشاهی of تصمیم گرفته است که خود را در دسترس مشتریان خصوصی قرار دهد، از ۷۰،۰۰۰ دلار در شب، کامل با علایم خیابانی و واحد پول موقتی
[ترجمه گوگل]حکومت لیختن اشتاین تصمیم گرفت تا خود را برای مشتریان خصوصی، از 70،000 دلار در شب، با نشانه های خیالی سفارشی و پول موقت، در اختیار داشته باشد

the Principality of Monaco

امیرنشین موناکو


پیشنهاد کاربران

a country that is ruled by a prince

the position or responsibilities of a principal
( as of a school )
Or a chief

شاهزاده نشین

principality ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: شاهزاده نشین
تعریف: کشوری که فردی با لقب شاهزاده بر آن حکومت می کند


کلمات دیگر: