کلمه جو
صفحه اصلی

retentive


معنی : ضابط، نگهدارنده، حافظ، ضبط کننده قابض
معانی دیگر : مانا، دیرزدایشی، زایل نشدنی، نازدودنی، نگهدار، نگاهدار، بازدارشی، دارای قدرت درخودداری، بازدارشگر، ضبط کننده قاب­

انگلیسی به فارسی

نگه دارنده، حافظ، ضبط کننده قابض


نگهدارنده، حافظ، ضبط کننده قابض، ضابط


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: retentively (adv.), retentiveness (n.)
(1) تعریف: having the ability to retain.
مشابه: tenacious

(2) تعریف: having the ability to remember.

- I find that my mind is less retentive now that I'm older.
[ترجمه ترگمان] حالا فهمیدم که ذهنم از این که بزرگ تر هستم خیلی قدرتمند است
[ترجمه گوگل] من متوجه می شوم که ذهن من کمتر در حال تداوم در حال حاضر که من مسن تر است

• tending to keep possession; tending to hold, tending to maintain; having a good memory
if you have a retentive memory or mind, you are able to remember things very well and keep a lot of facts in your mind.

مترادف و متضاد

ضابط (صفت)
restraining, retentive

نگهدارنده (صفت)
retentive

حافظ (صفت)
retentive

ضبط کننده قابض (صفت)
retentive

جملات نمونه

1. a retentive memory
حافظه ی قوی،یاد مانا

2. Luke had an amazingly retentive memory.
[ترجمه ترگمان]لوک حافظه قوی داشت
[ترجمه گوگل]لوقا خاطره ای شگفت آور داشت

3. Don't you think Adrian's a bit anally retentive? Look how obsessively orderly everything is in his garage.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنی \"آدرین\" خیلی قدرتمند باشه؟ ببین چقدر همه چیز مرتب تو گاراژ بوده
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید Adrian کمی ضعیف است؟ نگاه کنید که چطور وسواسانه مرتب است همه چیز در گاراژ اوست

4. She has an amazingly retentive memory.
[ترجمه ترگمان]او حافظه قوی دارد
[ترجمه گوگل]او یک حافظه شگفت آور پایدار دارد

5. Soil should be rich and moisture retentive, but free-draining.
[ترجمه ترگمان]خاک باید غنی و نگهدارنده رطوبت باشد، اما تخلیه آزاد
[ترجمه گوگل]خاک باید غنی و رطوبت باشد، اما تخلیه آزاد است

6. This gives a moisture retentive medium, but allows excess water to drain from the roots.
[ترجمه ترگمان]این کار یک نگهدارنده رطوبت را ایجاد می کند، اما به آب اضافی اجازه می دهد تا از ریشه ها فرار کند
[ترجمه گوگل]این به محیط محرک رطوبت می دهد، اما اجازه می دهد آب بیش از حد از ریشه ها تخلیه شود

7. He had a very retentive memory.
[ترجمه ترگمان]حافظه قوی داشت
[ترجمه گوگل]او حافظه بسیار ماندگار داشت

8. So, as moisture retentive agent, fucoidan would be well applied in the future.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به عنوان نگهدارنده رطوبت، fucoidan در آینده به خوبی اعمال خواهد شد
[ترجمه گوگل]بنابراین، به عنوان عامل بازدارنده رطوبت، فوکودین در آینده به خوبی مورد استفاده قرار می گیرد

9. Virgos have highly retentive minds and therefore make excellent editors, researchers and teachers.
[ترجمه ترگمان]متولدین برج سنبله، ذهن های بسیار قدرتمند دارند و بنابراین ویراستاران، محققان و معلمان عالی می شوند
[ترجمه گوگل]Virgos دارای ذهنیت بسیار ضعیف هستند و بنابراین ویراستاران، محققان و معلمان را بسیار عالی می کنند

10. Dolores Umbridge: [ standing with her Inquisitorial unit retentive Cho river hostage ] Get them!
[ترجمه ترگمان]! امبریج:! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه گوگل]Dolores Umbridge [با جسد بازداشتگاه مجاهدین خلق خود را] با آنها دستگیر کنید!

11. Is good intention affection how retentive?
[ترجمه ترگمان]واقعا نیت خوبی داری که خیلی قدرتمند باشی؟
[ترجمه گوگل]آیا میل به نگرش خوب است؟

12. Non-combustible gases should be passed through micro-organism retentive filters.
[ترجمه ترگمان]گازهای قابل احتراق باید از طریق دستگاه های نگهدارنده دستگاه های میکرو - منتقل شوند
[ترجمه گوگل]گازهای غیر قابل احتراق باید از طریق فیلترهای باقی مانده از میکرو ارگانیسم عبور کنند

13. The retentive peculiarity of soluble enriched uranium UO2F2 in subcellular level was studied by electron microscopic autoradiography.
[ترجمه ترگمان]خاصیت نگهدارنده اورانیوم غنی شده با قابلیت محلول در سطح subcellular توسط autoradiography میکروسکوپ الکترونی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]ویژگیهای باقیمانده اورانیوم غنی شده محلول UO2F2 در سطح سلولی از طریق اتاراتیوگرافی میکروسکوپ الکترونی مورد بررسی قرار گرفت

14. He has a very retentive memory.
[ترجمه ترگمان]حافظه قوی دارد
[ترجمه گوگل]او یک حافظه بسیار ماندگار دارد

a retentive memory

حافظه‌ی قوی، یاد مانا


پیشنهاد کاربران

بازدارنده


بازدارندگی

بچسب ( در مقابل نچسب ) ؛ زدایش ناپذیر؛ ویژه گی مربوط به موادی که اگر ماده ی دیگری به آن بچسبد به آسانی نتوان تمیزش کرد. مانند ظرف پخت وپز که بچسب است و در صورت چسبیدن غذا به ته آن به راحتی زدوده، تمیز، و شسته نمی شود.

Retentive memory
حافظه قوی و نگهدارنده


کلمات دیگر: