ویژگی شرقی، خصوصیت خاور زمینی، عقاید یا سیاست شرقی
orientalism
ویژگی شرقی، خصوصیت خاور زمینی، عقاید یا سیاست شرقی
انگلیسی به فارسی
عقاید یا سیاست شرقی
شرق شناسي، عقاید یا سیاست شرقی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: Orientalist (n.)
مشتقات: Orientalist (n.)
• (1) تعریف: any trait, quality, or mannerism associated with people of the East.
• (2) تعریف: the study or knowledge of Eastern customs, languages, literature, or the like.
• field of study dealing with the east or asia (especially the far east)
جملات نمونه
1. Edward Said's pioneering Orientalism offered a searching analysis of this phenomenon.
[ترجمه ترگمان]Edward سعید از شرق شناسی در مطالعات اکتشافی این پدیده را ارایه کرده است
[ترجمه گوگل]Orientalism پیشگام ادوارد سعید تحلیل تجزیه و تحلیل این پدیده را ارائه داد
[ترجمه گوگل]Orientalism پیشگام ادوارد سعید تحلیل تجزیه و تحلیل این پدیده را ارائه داد
2. Orientalism and occidentalism are dialectically produced constructs of essentializing East and West.
[ترجمه ترگمان]شرق شناسی و occidentalism ساختارهای produced از شرق و غرب هستند
[ترجمه گوگل]شرق شناسی و غربگرایی، ساختارهای دیالکتیکی ضروری از شرق و غرب است
[ترجمه گوگل]شرق شناسی و غربگرایی، ساختارهای دیالکتیکی ضروری از شرق و غرب است
3. The tradition of Orientalism of the occidental people cannot surpass the cultural rifts at all.
[ترجمه ترگمان]سنت شرق شناسی از مردم occidental نمی تواند از \"اختلافات فرهنگی\" فراتر رود
[ترجمه گوگل]سنت شرق شناسی مردم غربی نمی تواند از تقابل های فرهنگی دورتر برود
[ترجمه گوگل]سنت شرق شناسی مردم غربی نمی تواند از تقابل های فرهنگی دورتر برود
4. Said deconstructs the cultural hegemony of Orientalism from the post - modernist standpoint.
[ترجمه ترگمان]سعید برتری فرهنگی شرق شناسی را از دیدگاه پس - می داند
[ترجمه گوگل]سعید هژمونی فرهنگی شرق شناسی را از لحاظ پست مدرنیستی deconstructs
[ترجمه گوگل]سعید هژمونی فرهنگی شرق شناسی را از لحاظ پست مدرنیستی deconstructs
5. Orientalism is a deeply rooted and long - standing idea and discourse tradition in Western civilization.
[ترجمه ترگمان]شرق شناسی یک ایده دیرینه و دیرینه و سنتی در تمدن غرب است
[ترجمه گوگل]شرق شناسی یک ایده و سنت دینی در تمدن غربی عمیقا ریشه دار و بلند مدت است
[ترجمه گوگل]شرق شناسی یک ایده و سنت دینی در تمدن غربی عمیقا ریشه دار و بلند مدت است
6. Said in his controversial book "Orientalism. ". . . After De Lesseps no one could speak of the Orient as belonging to another world, strictly speaking.
[ترجمه ترگمان]سعید در کتاب جنجالی خود \"شرق شناسی\" چنین گفته است: \" پس از lesseps، هیچ کس نمی توانست از شرق سخن بگوید که به دنیای دیگری تعلق دارد
[ترجمه گوگل]در کتاب بحث انگیز 'شرقشناسی' آمده است ' پس از De Lesseps هیچ کس نمی تواند از شرق به عنوان متعلق به یک جهان دیگر سخن گفت
[ترجمه گوگل]در کتاب بحث انگیز 'شرقشناسی' آمده است ' پس از De Lesseps هیچ کس نمی تواند از شرق به عنوان متعلق به یک جهان دیگر سخن گفت
7. Someone called his drawings as Neo - Orientalism painting, and thought he built an unawakened altruism world.
[ترجمه ترگمان]فردی طراحی های او را به عنوان نقاشی Neo (Orientalism)صدا زد و تصور کرد که او یک دنیای نوع دوستی (unawakened)ساخته است
[ترجمه گوگل]کسی نقاشی های خود را به عنوان نقاشی های نئومورالیستی نامید و فکر کرد که او یک دغدغه بی نظیر را ساخته است
[ترجمه گوگل]کسی نقاشی های خود را به عنوان نقاشی های نئومورالیستی نامید و فکر کرد که او یک دغدغه بی نظیر را ساخته است
8. During the past one and a half centuries, Marxism's orientalism has undergone unsmooth and great historical heritance .
[ترجمه ترگمان]در طی یک سال و نیم، مارکسیسم s و heritance تاریخی بزرگ را تجربه کرده است
[ترجمه گوگل]در قرن بیست و یکم، تمدن اسلامی مارکسیسم به واسطه ی وراثت تاریخی ناخوشایند و بزرگ به وقوع پیوسته است
[ترجمه گوگل]در قرن بیست و یکم، تمدن اسلامی مارکسیسم به واسطه ی وراثت تاریخی ناخوشایند و بزرگ به وقوع پیوسته است
9. Based on Faucault's "discourse", Edward W. Said defines orientalist as "orientalism discourse"and queries its legitimacy, which is the very core of his thought of orientalism.
[ترجمه ترگمان]براساس گفتمان \"Faucault\"، ادوارد دبلیو سید orientalist را به عنوان \"گفتمان orientalism\" تعریف می کند و حقانیت آن را پرس و جو می کند، که هسته اصلی تفکر او در مورد orientalism است
[ترجمه گوگل]براساس گفتمان فاووت، ادوارد و سعید، شرقشناس را به عنوان 'گفتمان شرق شناسی' تعریف می کند و مشروعیتش را مطرح می کند، که هسته اصلی تفکر او درباره شرق شناسی است
[ترجمه گوگل]براساس گفتمان فاووت، ادوارد و سعید، شرقشناس را به عنوان 'گفتمان شرق شناسی' تعریف می کند و مشروعیتش را مطرح می کند، که هسته اصلی تفکر او درباره شرق شناسی است
10. From the perspective of post-colonialism, oriental studies are in nature orientalism whose central concept is west-centrism.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه بعد از استعمار، مطالعات شرق شناسی در ماهیت هایی هستند که مفهوم مرکزی آن ها میانه - میانه روی است
[ترجمه گوگل]از منظر پس از استعمار، مطالعات شرقی در شرقشناسی طبیعت است که مفهوم مرکزی آن، غرب محور است
[ترجمه گوگل]از منظر پس از استعمار، مطالعات شرقی در شرقشناسی طبیعت است که مفهوم مرکزی آن، غرب محور است
11. Since the second half of 20th century, the topics of Orientalism, Japonisme and Primitivism have moved to the forefront of art-history discussion.
[ترجمه ترگمان]از نیمه دوم قرن بیستم، موضوعات شرق شناسی، Japonisme و primitivism به خط مقدم بحث تاریخ هنر روی آورده اند
[ترجمه گوگل]از نیمه دوم قرن بیستم، موضوعات Orientalism، Japonisme و Primitivism به خط مقدم بحث بحث هنر تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]از نیمه دوم قرن بیستم، موضوعات Orientalism، Japonisme و Primitivism به خط مقدم بحث بحث هنر تبدیل شده است
پیشنهاد کاربران
مستشرق گرایی
خاورگرایی
orientalism ( باستان شناسی )
واژه مصوب: شرق شناسی
تعریف: 1. مطالعه و بررسی تمدن هایی که از دید اروپاییان مشرق زمین محسوب می شدند 2. مطالعۀ جوامع شرقی از زاویۀ دید شرق شناسان غربی |||متـ . خاورشناسی
واژه مصوب: شرق شناسی
تعریف: 1. مطالعه و بررسی تمدن هایی که از دید اروپاییان مشرق زمین محسوب می شدند 2. مطالعۀ جوامع شرقی از زاویۀ دید شرق شناسان غربی |||متـ . خاورشناسی
کلمات دیگر: