کلمه جو
صفحه اصلی

liquefy


معنی : گداختن، تبدیل به مایع کردن، ابگون کردن
معانی دیگر : آبگونه کردن یا شدن، به صورت آبگونه در آوردن یا درآمدن، مایع کردن، آبگونه گری کردن، آبگونش کردن، liquify ابگون کردن

انگلیسی به فارسی

( liquify )ابگون کردن، گداختن، تبدیل به مایع کردن


مایع، ابگون کردن، گداختن، تبدیل به مایع کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: liquefies, liquefying, liquefied
مشتقات: liquefiable (adj.), liquefier (n.)
• : تعریف: to reduce to or become liquid.
متضاد: solidify, stiffen
مشابه: dissolve, melt

- The intense heat liquefied the ore.
[ترجمه ترگمان] گرمای شدید سنگ معدن را مایع می کرد
[ترجمه گوگل] گرما شدید مایع سنگ معدن

• cause to melt, change into a liquid; become liquid
when a gas or solid substance liquefies or is liquefied, it changes its form and becomes liquid.

مترادف و متضاد

گداختن (فعل)
dissolve, melt, thaw, flux, liquate, smelt, fuse, liquify, liquefy, fuze

تبدیل به مایع کردن (فعل)
liquify, fluidize, liquefy

ابگون کردن (فعل)
liquify, liquefy

melt


Synonyms: deliquesce, dissolve, thaw


جملات نمونه

1. You can liquefy the carbon dioxide to separate it from the other constituents.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید کربن دی اکسید را تمیز کنید تا آن را از اجزای دیگر جدا کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید دی اکسید کربن را مایع کنید تا آن را از سایر اجزاء جدا کنید

2. Above a certain temperature it is impossible to liquefy a gas.
[ترجمه ترگمان]در دمای معینی گاز کردن گاز غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]در بالاتر از یک درجه حرارت خاص، گاز مایع غیر ممکن است

3. Meanwhile, in a blender, liquefy the cottage cheese and milk.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، در یک مخلوط کن آن پنیر و شیر کلبه را تمیز می کند
[ترجمه گوگل]در همین حال، در مخلوط کن، شیر و پنیر را مرطوب کنید

4. To liquefy them for storage in propellant tanks, a considerable amount of electrical energy must be expended to run refrigeration equipment.
[ترجمه ترگمان]برای نگهداری آن ها در مخازن سوخت، مقدار قابل توجهی از انرژی الکتریکی باید برای راه اندازی تجهیزات یخچال صرف شود
[ترجمه گوگل]برای تجمع آنها برای ذخیره سازی در مخازن سوختگیری، مقدار قابل توجهی از انرژی الکتریکی باید برای اجرای تجهیزات تبرید صرف شود

5. Some gases liquefy at cold temperatures.
[ترجمه ترگمان]برخی گازها در دمای سرد نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از گازها در دمای پایین مایع است

6. Gases liquefy under pressure.
[ترجمه ترگمان]گازها تحت فشار هستند
[ترجمه گوگل]گازها تحت فشار قرار می گیرند

7. In a food processor, liquefy the tomato, tomato paste and cucumber.
[ترجمه ترگمان]در یک پردازنده مواد غذایی، گوجه فرنگی، خمیر گوجه فرنگی و خیار را تمیز می کند
[ترجمه گوگل]در یک پردازنده غذایی، گوجه فرنگی، رب گوجه فرنگی و خیار را مرطوب کنید

8. The minimum pressure required to liquefy a gas at its critical temperature is its critical pressure.
[ترجمه ترگمان]حداقل فشار مورد نیاز برای تر کردن گاز در دمای بحرانی آن، فشار بحرانی آن است
[ترجمه گوگل]حداقل فشار مورد نیاز برای مایع کردن گاز در دمای بحرانی آن فشار بحرانی است

9. There were be reduced liquefy and vanish on CT scan of the remaining tumors after thermochemotherapy.
[ترجمه ترگمان]There تر می شود و در سی تی اسکن از تومور باقی مانده پس از thermochemotherapy ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]بعد از درمان گرماسیمرمانی، از طریق تومورهای باقیمانده از بین میرود و در CT اسکن می شود

10. A process that is used to liquefy nitrogen.
[ترجمه ترگمان]فرآیندی که برای تمیز کردن نیتروژن مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]فرایندی که برای نیتروژن مایع استفاده می شود

11. To liquefy or reduce to a plastic state by heating; melt.
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن و یا کاهش دادن به حالت پلاستیک با حرارت دادن؛ ذوب شدن
[ترجمه گوگل]برای مایع کردن یا کاهش دادن به حالت پلاستیکی با حرارت دادن؛ ذوب شدن

12. Based on the characteristics of liquefaction reaction, an liquefy all kinds of biomass was designed.
[ترجمه ترگمان]با توجه به ویژگی های واکنش روانگرایی، تمیز نگهداشتن همه انواع زیست توده طراحی شد
[ترجمه گوگل]بر اساس خصوصیات واکنش مایع سازی، مایع سازی تمام انواع زیست توده طراحی شده است

13. Its purpose is to liquefy the semen to release sperm, freeing them to fertilize an egg.
[ترجمه ترگمان]هدف آن تر کردن منی برای آزاد کردن اسپرم، آزاد کردن آن ها برای بارور کردن یک تخم مرغ است
[ترجمه گوگل]هدف از آن این است که مایع منی اسپرم را آزاد کند تا بتواند تخمک را تحمل کند

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

پیشنهاد کاربران

نقدشونده


کلمات دیگر: