(عامیانه) آدم شهری، (در نظر دهقانان) زرنگ، پرتدبیر (و تزویر)، مرد رند، (امریکا) فرمدار شهر (در برخی شهرها علاوه بر شهردار که انتخابی است فرمدار شهر نیز که انتصابی است وجود دارد که کارهای فنی و روزمره را سرپرستی می کند)
city manager
(عامیانه) آدم شهری، (در نظر دهقانان) زرنگ، پرتدبیر (و تزویر)، مرد رند، (امریکا) فرمدار شهر (در برخی شهرها علاوه بر شهردار که انتخابی است فرمدار شهر نیز که انتصابی است وجود دارد که کارهای فنی و روزمره را سرپرستی می کند)
انگلیسی به فارسی
(آمریکا) فرمدار شهر (در برخی شهرها علاوه بر شهردار که انتخابی است فرمدار شهر نیز که انتصابی است وجود دارد که کارهای فنی و روزمره را سرپرستی میکند ) (عامیانه) آدم شهری، مرد رند، زرنگ و با تزویر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a person appointed by a city council to oversee and direct the affairs of the city.
جملات نمونه
1. Wyatt liked the city manager, his tiredness and efficiency and harmless irascibility.
[ترجمه ترگمان]وایت مدیر شهر، خستگی اش و کفایت او را دوست داشت
[ترجمه گوگل]وایت دوستدار مدیر شهر، خستگی و کارآیی و آسیب پذیری بی ضرر بود
[ترجمه گوگل]وایت دوستدار مدیر شهر، خستگی و کارآیی و آسیب پذیری بی ضرر بود
2. Deputy City Manager Bruce Herring said the city is negotiating to acquire land for those two sites.
[ترجمه ترگمان]بروس Herring، معاون مدیر شهر، گفت که این شهر در حال مذاکره برای بدست آوردن زمین برای این دو مکان است
[ترجمه گوگل]بروس هرینگ، معاون شهر، گفت که این شهر در حال مذاکره برای به دست آوردن زمین برای این دو سایت است
[ترجمه گوگل]بروس هرینگ، معاون شهر، گفت که این شهر در حال مذاکره برای به دست آوردن زمین برای این دو سایت است
3. Ted Gaebler, then city manager of Visalia, brought it to Visalia six months later.
[ترجمه ترگمان]تد Gaebler، مدیر شهر of، شش ماه بعد آن را به Visalia آورد
[ترجمه گوگل]تد گائبرر، سپس مدیر شهری Visalia، شش ماه بعد به Visalia آورد
[ترجمه گوگل]تد گائبرر، سپس مدیر شهری Visalia، شش ماه بعد به Visalia آورد
4. Then Michael Brown was appointed city manager.
[ترجمه ترگمان]سپس مایکل براون به عنوان مدیر شهر منصوب شد
[ترجمه گوگل]سپس مایکل براون مدیر شهر شد
[ترجمه گوگل]سپس مایکل براون مدیر شهر شد
5. In a 21-year career as city manager, Uberuaga said he has worked with 4different council members and 16 mayors.
[ترجمه ترگمان]Uberuaga در یک حرفه ۲۱ ساله به عنوان مدیر شهر گفت که او با ۴ عضو شورای مختلف و ۱۶ شهردار کار کرده است
[ترجمه گوگل]اوبرواگا در 21 سالگی به عنوان مدیر شهری گفت که او با 4 عضو مختلف شورای و 16 شهردار کار کرده است
[ترجمه گوگل]اوبرواگا در 21 سالگی به عنوان مدیر شهری گفت که او با 4 عضو مختلف شورای و 16 شهردار کار کرده است
6. And the city manager smiled his fatherly, kindly smile.
[ترجمه ترگمان]مدیر شهر با لبخند مهرآمیز و مهرآمیز خود لبخندی زد و گفت:
[ترجمه گوگل]و مدیر شهری پدرش را لبخند زد، مهربانانه لبخند زد
[ترجمه گوگل]و مدیر شهری پدرش را لبخند زد، مهربانانه لبخند زد
7. Lockwood said any new city manager is inevitably confronted with one or two hot issues fairly quickly.
[ترجمه ترگمان]\"لاک وود\" گفت که هر مدیر جدید شهر به طور اجتناب ناپذیری با یک یا دو مساله داغ رو به رو خواهد شد
[ترجمه گوگل]لکوود گفت که هر مدیر جدید شهر ناگزیر با یک یا دو موضوع داغ مواجه است
[ترجمه گوگل]لکوود گفت که هر مدیر جدید شهر ناگزیر با یک یا دو موضوع داغ مواجه است
8. The council, however, included San Diego assistant city manager Penelope Culbreth-Graft among six finalists.
[ترجمه ترگمان]با این حال، شورای شهر سان دیگو، پنه لوپه Culbreth، را در میان شش فینالیست انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]شورا، با این حال، شامل سن پیلوپه Culbreth-Graft معاون مدرسه شهر در میان شش فینالیست بود
[ترجمه گوگل]شورا، با این حال، شامل سن پیلوپه Culbreth-Graft معاون مدرسه شهر در میان شش فینالیست بود
9. Any city manager accepts the fact that he or she is at the mercy of the council majority, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که هر مدیر شهری این حقیقت را می پذیرد که او در اختیار اکثریت شورا قرار دارد
[ترجمه گوگل]او گفت که هر مدیر شهر این حقیقت را می پذیرد که او در رحمت اکثریت شوراست
[ترجمه گوگل]او گفت که هر مدیر شهر این حقیقت را می پذیرد که او در رحمت اکثریت شوراست
10. He has also worked as city manager and assistant city manager in Kalamazoo, Mich.
[ترجمه ترگمان]او همچنین به عنوان مدیر شهر و دستیار مدیر شهر در Kalamazoo، Mich کار کرده است
[ترجمه گوگل]او همچنین به عنوان مدیر شهر و دستیار مدیر شهر در Kalamazoo، Mich
[ترجمه گوگل]او همچنین به عنوان مدیر شهر و دستیار مدیر شهر در Kalamazoo، Mich
11. Gunnarson, 5 was an assistant city manager in charge of redevelopment.
[ترجمه ترگمان]Gunnarson، ۵ دستیار مدیر شهر بود که مسئولیت توسعه مجدد را برعهده داشت
[ترجمه گوگل]Gunnarson، 5، معاون مدیر شهری مسئول بازسازی بود
[ترجمه گوگل]Gunnarson، 5، معاون مدیر شهری مسئول بازسازی بود
12. Bernie's complaint was forwarded to the city manager.
[ترجمه ترگمان]شکایت \"برنی\" به مدیر شهر فرستاده شد
[ترجمه گوگل]شکایت برنی به مدیر شهر منتقل شد
[ترجمه گوگل]شکایت برنی به مدیر شهر منتقل شد
13. Bobb, a former Santa Ana city manager, took the Richmond post in 198
[ترجمه ترگمان]bobb، یکی از مدیران سابق شهر سانتا آنا، در سال ۱۹۸ به مقام ریچموند رسید
[ترجمه گوگل]باب، مدیر شهر سابق سانتا آنا، در سال 1982 در پست ریچموند دستگیر شد
[ترجمه گوگل]باب، مدیر شهر سابق سانتا آنا، در سال 1982 در پست ریچموند دستگیر شد
14. Recently resigned City Manager Michael Brown called them all but unmanageable.
[ترجمه ترگمان]به تازگی مدیر شهر \"مایکل براون\" همه آن ها را غیر مجاز خواند
[ترجمه گوگل]به تازگی استعفا داد شهر مایکل براون همه آنها را غیرقابل کنترل کرد
[ترجمه گوگل]به تازگی استعفا داد شهر مایکل براون همه آنها را غیرقابل کنترل کرد
پیشنهاد کاربران
شهردار
با Mayor مترادف است.
با Mayor مترادف است.
فرمدار شهر
یجورایی دست راست شهردار
مدیریت امور شهردار یا شهر
مدیر شهری
تو ایران نداریم اینو
یجورایی دست راست شهردار
مدیریت امور شهردار یا شهر
مدیر شهری
تو ایران نداریم اینو
کلمات دیگر: