کلمه جو
صفحه اصلی

benignant


معنی : مهربان، خیر، خوش خیم، لطیف
معانی دیگر : فیض بخش، ملایم

انگلیسی به فارسی

مهربان، لطیف، خوش‌خیم، ملایم


خوشخیم، مهربان، لطیف، خوش خیم، خیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: benignantly (adv.), benignancy (n.)
(1) تعریف: kind and gracious, as to one's inferiors.
متضاد: malignant

(2) تعریف: beneficial.
متضاد: harmful
مشابه: beneficial

(3) تعریف: in pathology, not malignant; benign.
متضاد: malignant

• kindly, mild, favorable

مترادف و متضاد

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

خیر (صفت)
good, kind, genial, beneficent, benignant, big-hearted

خوش خیم (صفت)
benignant, benign

لطیف (صفت)
fine, delicate, tender, gentle, soft, subtle, rare, fair, elegant, benignant, benign, fragile, tenuous, refined, precious, volatile, gossamer, incomparable

جملات نمونه

1. It was a pleasant morning, mid-September, mild, benignant, yet with a keener breath than that of the summer months.
[ترجمه ترگمان]صبح مطبوعی بود، در نیمه سپتامبر، ملایم و مهربان، با این حال با نفسی تازه از آن ماه های تابستان
[ترجمه گوگل]صبح دلپذیر، اواسط سپتامبر، خفیف، خوش خیم بود، با نفس نفس گیرتر از ماه های تابستان بود

2. For the rural society benignant movement, We must renew the thinking political educational notion and build the moral integration system in accordance with the socialistic market economy.
[ترجمه ترگمان]برای جامعه روستایی رو به رشد، ما باید مفهوم آموزشی تفکر سیاسی را تجدید و سیستم ادغام اخلاقی مطابق با اقتصاد بازار سوسیالیستی بسازیم
[ترجمه گوگل]برای جنبش خوش بینانه جامعه روستایی، ما باید مفهوم آموزشی تفکر سیاسی را تجدید کنیم و نظام انسجام اخلاقی را مطابق با اقتصاد بازار سوسیالیستی بسازیم

3. Choosing an environmentally benignant cleaning reaction solvent is an important part of Green Chemistry research.
[ترجمه ترگمان]انتخاب یک حلال واکنش سازگار با محیط زیست بخش مهمی از تحقیقات شیمی سبز است
[ترجمه گوگل]انتخاب یک حلال کننده واکنش شیمیایی خوش خیم زیست محیطی بخش مهمی از تحقیقات شیمی سبز است

4. Under the benignant government, social welfare function summed according to certain proportion and the cost of resource flowage are the reasons for the occurring of the anti-dumping.
[ترجمه ترگمان]تحت دولت مهربان، تابع رفاه اجتماعی با توجه به نسبت خاص و هزینه flowage منبع دلایل وقوع of است
[ترجمه گوگل]بر اساس دولت خوش خیم، تابع رفاه اجتماعی بر اساس نسبت معینی جمع می شود و هزینه های جریان منابع، دلایل وقوع ضد دامپینگ است

5. It was a pleasant morning, mid-September, mild, benignant, yet with a keener breath than of the summer months.
[ترجمه ترگمان]صبح مطبوعی بود، در نیمه سپتامبر، ملایم و مهربان، با این حال با نفسی تازه از ماه های تابستان بود
[ترجمه گوگل]صبح دلپذیر، اواسط سپتامبر، خفیف، خوش خیم بود، با نفس نفس گیرتر از ماه های تابستان بود

6. There is a benignant simplicity about the execution of this work.
[ترجمه ترگمان]در مورد اجرای این اثر نوعی سادگی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در مورد اجرای این کار یک سادگی خوشایند وجود دارد

7. Conclusion:Apoptosis occurred both in the serous benignant and in the serous malignant tumours, but the apoptosis rate of the latter wa. . .
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Apoptosis هم در \"serous benignant\" و هم در \"serous تومورهای بدخیم\" رخ داد، اما میزان آپوپتوز \"latter\" بود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: آپوپتوز در هر دو جنس خوش خیم سرم و تومورهای بدخیم سروز رخ داده است، اما میزان آپوپتوزی آن در دو گروه دیگر متفاوت است

8. Objective To study effects of benignant auditory stimulation(BAS) on cerebral oxygen metabolism and cerebral hematodynamics in neonates.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثرات تحریک شنوایی سالم (BAS)در متابولیسم cerebral و hematodynamics مغزی در neonates
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اثرات تحریک شنیداری خوشخیم (BAS) بر متابولیسم اکسیژن مغزی و هماتوادینیک مغزی در نوزادان

9. From the Furies of frightful aspect they became the Benignant Ones, the Eumenides, protectors of the suppliant.
[ترجمه ترگمان]From، Eumenides، the، Ones، protectors، suppliant suppliant می شدند
[ترجمه گوگل]از فریحا از جنبه ای ترسناک، آنها به عنوان شرم آور، Eumenides، محافظان از درخواست کننده تبدیل شدند

10. Results Of the 23 patients, 14 cases were malignancy, 9 cases were benignant.
[ترجمه ترگمان]نتایج حاصل از ۲۳ بیمار، ۱۴ مورد malignancy بودند، ۹ پرونده مهربان بودند
[ترجمه گوگل]نتایج از 23 بیمار، 14 مورد بدخیم بود، 9 مورد خوشخیم بود

11. To study the occurrence of primary liver cancer (PLC) among benignant hepatism patients with AFP rise.
[ترجمه ترگمان]برای مطالعه وقوع سرطان کبد اولیه (PLC)در میان بیماران hepatism مهربان با خبرگزاری فرانسه
[ترجمه گوگل]برای بررسی ابتلا به سرطان کبد اولیه (PLC) در بیماران مبتلا به کبد خوشخیم با افزایش AFP

12. The fame of Washington stands apart from every other in history shining with a truer lustre and a more benignant glory.
[ترجمه ترگمان]شهرت واشنگتن از هر چیز دیگری در تاریخ، با درخشش حقیقی و شکوه و شکوه تر، برجسته است
[ترجمه گوگل]شهرت واشنگتن از هر کس دیگری در تاریخ، درخشش با درخشندگی واقعی و شکوهمندتر از آن است

13. General Pecken roused himself after a moment with an unctuous and benignant smile.
[ترجمه ترگمان]ژنرال Pecken پس از یک لحظه با لبخند چرب و مهربان خود را از خواب بیدار کرد
[ترجمه گوگل]ژنرال پکن پس از یک لحظه با لبخند غم انگیز و خوش خیم تحقیر کرد

14. The proceeding of China joining in the WTO relates benignant with the reform and opening up deepened and the development of market economy.
[ترجمه ترگمان]روند پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی با اصلاحات و باز کردن عمیق تر و توسعه اقتصاد بازار مرتبط است
[ترجمه گوگل]ادامه روند پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی با اصلاحات خوشبینانه و بازشدن و توسعه اقتصاد بازار است

پیشنهاد کاربران

مهربانانه


کلمات دیگر: