کلمه جو
صفحه اصلی

unregulated

انگلیسی به فارسی

غیرقابل کنترل است


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of regulated.

- Unregulated hunting led to a decrease in the turkey population.
[ترجمه ترگمان] شکار Unregulated منجر به کاهش جمعیت ترکیه شد
[ترجمه گوگل] شکار غیرقانونی باعث کاهش جمعیت بوقلمون شد

• not controlled, not governed

جملات نمونه

1. It sets zoning standards for previously unregulated swingers clubs and semi-nude modeling businesses.
[ترجمه ترگمان]این سازمان، استانداردهای منطقه بندی را برای باشگاه های حرفه ای swingers و modeling نیمه برهنه انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این استانداردهای منطقه بندی را برای باشگاه های پیشنهادی غیر قانونی SWINGERS و کسب و کار مدل سازی نیمه برهنه را تنظیم می کند

2. A deregulated market does not mean an unregulated market.
[ترجمه ترگمان]بازار مقررات زدایی شده به معنی یک بازار کنترل نشده نیست
[ترجمه گوگل]یک بازار غیرقانونی، به معنای یک بازار غیرقابل کنترل نیست

3. As we shall see, conflicts of interest left unregulated do not inspire confidence upon which the financial markets depend.
[ترجمه ترگمان]همانطور که خواهیم دید، تضاد منافع بدون نظم باقی می ماند و اعتماد به اطمینانی که بازارهای مالی به آن وابسته هستند را القا نمی کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که مشاهده خواهیم کرد، منافع غیرقابل کنترل منجر به اعتماد به نفس نخواهند شد که بازارهای مالی وابسته به آن هستند

4. Each market is a free, unregulated market and is perfectly competitive.
[ترجمه ترگمان]هر بازار یک بازار آزاد، بدون کنترل است و کاملا رقابتی است
[ترجمه گوگل]هر بازار یک بازار آزاد و بدون کنترل است و کاملا رقابتی است

5. Largely unregulated managed-care organizations earn outrageous profits.
[ترجمه ترگمان]این سازمان ها تا حد زیادی در اداره بهداشت و درمان موفق هستند و سود بسیار زیادی به دست می آورند
[ترجمه گوگل]سازمان های نظارتی مدیریت نشده که به شدت کنترل نشده اند، سود ناخوشایندی کسب می کنند

6. In 1992-93 a fifth of revenues will be unregulated.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۲ - ۹۳ یک پنجم درآمد کنترل نشده خواهد بود
[ترجمه گوگل]در سال های 1992-93 یک پنجم درآمد ها غیرقانونی خواهد بود

7. The web is unregulated and cannot be effectively regulated.
[ترجمه ترگمان]وب کنترل نشده است و نمی تواند به طور موثر قانونمند شود
[ترجمه گوگل]وب غیرقابل کنترل است و نمی تواند به طور موثر تنظیم شود

8. Spread spectrum technology competes in the unregulated portion of the radio electromagnetic spectrum.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی طیف گسترده ای در بخش unregulated از طیف الکترومغناطیسی رادیویی رقابت می کند
[ترجمه گوگل]فناوری طیف گسترده ای در بخش غیرمتمرکز طیف الکترومغناطیس رادیویی رقابت می کند

9. Apply full pressure unregulated shop air.
[ترجمه ترگمان]از هوای بیرون از مغازه فشار کامل وارد کنید
[ترجمه گوگل]فشار هوا را کنترل کنید

10. Support for unregulated free trade has cratered on the Democratic left. Hostility to illegal immigration is red hot on the Republican right.
[ترجمه ترگمان]حمایت از تجارت بدون نظم در جناح چپ دموکرات افزایش پیدا کرده است مهاجرت غیرقانونی به مهاجرت غیرقانونی در سمت راست جمهوری خواهان است
[ترجمه گوگل]پشتیبانی از تجارت آزاد تحت کنترل ندارد و در سمت چپ دموکرات قرار دارد خصومت به مهاجرت غیرقانونی به سمت جمهوریخواهان قرمز است

11. International financial crisis once again tell people that unregulated market economy is so terrible.
[ترجمه ترگمان]بحران مالی بین المللی یک بار دیگر به مردم می گوید که اقتصاد کنترل نشده بازار خیلی وحشتناک است
[ترجمه گوگل]بحران مالی بین المللی یک بار دیگر به مردم می گوید که اقتصاد بازار غیرمتمرکز خیلی وحشتناک است

12. One of the most effective arguments against unregulated laissez faire has been that it invariably leads to monopoly.
[ترجمه ترگمان]یکی از موثرترین استدلال ها در زمینه عدم کنترل تجارت آزاد این بوده است که این مساله همواره به انحصار در می آید
[ترجمه گوگل]یکی از موثرترین استدلال ها در برابر عدم تحریم، عدم پذیرش آن است که به طور انحصاری منجر به انحصار می شود

13. She has violent and unregulated nature.
[ترجمه ترگمان] اون طبیعت خشن و unregulated داره
[ترجمه گوگل]او ماهیت خشونت آمیز و غیرقانونی دارد

14. The current economic orthodoxy is of a free market and unregulated trade.
[ترجمه ترگمان]The اقتصادی فعلی یک بازار آزاد و تجارت کنترل نشده است
[ترجمه گوگل]ارتدوکسی اقتصادی کنونی یک بازار آزاد و تجارت غیرقابل کنترل است

پیشنهاد کاربران

بی رویه

آزاد گذاشته شده

قانون گذاری نشده

not controlled by a government or law

بی قانون

نابسامان - بی قاعده

غیر قانونی


کلمات دیگر: