آغاز کردن، شروع کردن، پرداختن (به کاری)
set about
آغاز کردن، شروع کردن، پرداختن (به کاری)
انگلیسی به فارسی
آغاز کردن
حمله کردن
در مورد
انگلیسی به انگلیسی
• start, take care; attack
مترادف و متضاد
Initiate or begin some action
Attack
جملات نمونه
1. We set about our task at once with great enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]ما فورا وظیفه خود را با شور و شوق انجام دادیم
[ترجمه گوگل]ما در یک بار با شور و شوق زیاد در مورد وظیفه خود قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]ما در یک بار با شور و شوق زیاد در مورد وظیفه خود قرار می دهیم
2. Xerox set about a process of reverse engineering. It pulled the machines apart and investigated the Japanese factories to find out how they could pull off such feats.
[ترجمه ترگمان]زیراکس کار مهندسی معکوس را آغاز کرد آن ها ماشین ها را از هم جدا کردند و کارخانه های ژاپنی را مورد بررسی قرار دادند تا بفهمند چگونه می توانند این شاهکارهای بزرگ را کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]Xerox در مورد یک روند مهندسی معکوس تنظیم شده است ماشین ها را از هم جدا کرد و کارخانه های ژاپنی را بررسی کرد تا ببینند چگونه می توانند این کارها را انجام دهند
[ترجمه گوگل]Xerox در مورد یک روند مهندسی معکوس تنظیم شده است ماشین ها را از هم جدا کرد و کارخانه های ژاپنی را بررسی کرد تا ببینند چگونه می توانند این کارها را انجام دهند
3. They set about their work with youthful vigour and enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]با شور و شوق جوانی کار می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد کارشان با نیروی جوان و شور و شوق کار می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد کارشان با نیروی جوان و شور و شوق کار می کردند
4. After the earthquake, the people set about rebuilding their homes.
[ترجمه ترگمان]پس از زلزله، مردم شروع به بازسازی خانه های خود کردند
[ترجمه گوگل]پس از زلزله، مردم برای بازسازی خانه هایشان تلاش می کردند
[ترجمه گوگل]پس از زلزله، مردم برای بازسازی خانه هایشان تلاش می کردند
5. He has set about carving up the company which Hammer created from almost nothing.
[ترجمه ترگمان]او شروع به کنده کاری روی شرکتی کرده است که از تقریبا هیچ چیز ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]او درباره شرکتی که شرکت هامر از تقریبا هیچ چیز ایجاد کرده است، تصمیم گرفته است
[ترجمه گوگل]او درباره شرکتی که شرکت هامر از تقریبا هیچ چیز ایجاد کرده است، تصمیم گرفته است
6. She set about rearranging the furniture in the living room.
[ترجمه ترگمان]تمام اثاث اتاق نشیمن را مرتب کرد
[ترجمه گوگل]او تنظیم مجدد مبلمان را در اتاق نشیمن انجام داد
[ترجمه گوگل]او تنظیم مجدد مبلمان را در اتاق نشیمن انجام داد
7. He set about the task with grim concentration.
[ترجمه ترگمان]با غلظت grim کار را شروع کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد این وظیفه با تمرکز وحشتناکی تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد این وظیفه با تمرکز وحشتناکی تنظیم کرد
8. A team of volunteers set about the task with determination.
[ترجمه ترگمان]تیمی از داوطلبان ماموریت خود را با عزم جزم آغاز کردند
[ترجمه گوگل]یک تیم از داوطلبان در مورد این وظیفه با عزم و اراده
[ترجمه گوگل]یک تیم از داوطلبان در مورد این وظیفه با عزم و اراده
9. He set about raising an army.
[ترجمه ترگمان]شروع به بالا بردن یک ارتش کرد
[ترجمه گوگل]او درباره ارتقاء ارتش تعیین کرد
[ترجمه گوگل]او درباره ارتقاء ارتش تعیین کرد
10. His wife set about upbraiding him for neglecting the children.
[ترجمه ترگمان]همسرش به خاطر غفلت از بچه ها از سرزنش کردن به او پرداخت
[ترجمه گوگل]همسرش برای نادیده گرفتن فرزندان از او فرار می کند
[ترجمه گوگل]همسرش برای نادیده گرفتن فرزندان از او فرار می کند
11. He set about honing his skills as a draughtsman.
[ترجمه ترگمان]اون می خواست مهارت های اون رو برای پیدا کردن a پیدا کنه
[ترجمه گوگل]او روی مهارت های خود را به عنوان یک طراح طراحی کرد
[ترجمه گوگل]او روی مهارت های خود را به عنوان یک طراح طراحی کرد
12. How do senior managers set about making these decisions?
[ترجمه ترگمان]مدیران ارشد چگونه این تصمیمات را اتخاذ می کنند؟
[ترجمه گوگل]چطور مدیران ارشد تصمیم می گیرند؟
[ترجمه گوگل]چطور مدیران ارشد تصمیم می گیرند؟
13. We need to set about finding a solution.
[ترجمه ترگمان]ما باید راه حل پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید در مورد یافتن یک راه حل تصمیم بگیریم
[ترجمه گوگل]ما باید در مورد یافتن یک راه حل تصمیم بگیریم
14. The girl attendant has set about cleaning the room.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار مخصوص تمیز کردن اتاق کار کرده است
[ترجمه گوگل]نگهبان دختر درباره تمیز کردن اتاق تصمیم گرفته است
[ترجمه گوگل]نگهبان دختر درباره تمیز کردن اتاق تصمیم گرفته است
پیشنهاد کاربران
دست بکارشدن
اماده انجام کاری شدن
شروع به انجام کاری کردن
اقدام کردم
مشغول شدن
کلمات دیگر: