کلمه جو
صفحه اصلی

enticing


(verb transitive) کشنده، فریبنده، اغواکننده

انگلیسی به فارسی

کشنده ،فریبنده ،اغواکننده


فریبنده، جلب کردن، اغوا کردن، فریفتن، بدام کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

• tempting, luring, seductive
something that is enticing is extremely attractive; a literary word.

جملات نمونه

1. An enticing smell came from the kitchen.
[ترجمه ترگمان]بوی enticing از آشپزخانه می آمد
[ترجمه گوگل]بوی فریبنده از آشپزخانه آمد

2. An enticing smell came from the bakery.
[ترجمه ترگمان]بوی enticing از نانوایی می آمد
[ترجمه گوگل]بوی عجیب و غریب از نانوایی آمد

3. The offer was too enticing to refuse.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد چنان فریبنده و فریبنده بود که نمی شد از آن امتناع ورزید
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد خیلی دلگرم کننده بود برای رد کردن

4. Highways, developed to ease traffic, multiply traffic by enticing more drivers out on the roads.
[ترجمه ترگمان]بزرگراه ها، برای تسهیل ترافیک ایجاد شده اند، ترافیک را ضرب می کنند و رانندگان بیشتری را در جاده ها جذب می کنند
[ترجمه گوگل]بزرگراه ها، برای تسهیل ترافیک، ترافیک را تسریع می کنند، با انگیزه بیشتر رانندگان در جاده ها

5. Turns out tempera contains enticing egg yolk.
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که tempera حاوی محتویات enticing تخم طلایی است
[ترجمه گوگل]خنک کننده شامل زرده تخم مرغ و تخم مرغ است

6. Companies throw them in as enticing make-weights in their employees' pay packets.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها آن ها را به عنوان make فریبنده در حقوق کارمندان خود پرتاب می کنند
[ترجمه گوگل]شرکت ها آنها را به عنوان جالب توجه وزن در بسته های پرداخت کارکنان خود را پرتاب می کنند

7. Those numbers have become more enticing to Sen.
[ترجمه ترگمان]این ارقام نسبت به سناتور بسیار جذاب تر شده اند
[ترجمه گوگل]این اعداد به سن قانع کننده تر شده اند

8. He is enticing insurance companies to improve their level of service to urban areas.
[ترجمه ترگمان]او شرکت های بیمه را اغوا می کند تا سطح خدمات خود را به مناطق شهری ارتقا دهند
[ترجمه گوگل]او مشوق شرکت های بیمه برای بهبود سطح خدمات خود در مناطق شهری است

9. In a liberalized context other options look more enticing; they also become more feasible.
[ترجمه ترگمان]در شرایط آزاد، گزینه های دیگر اغوا کننده تر به نظر می رسند؛ آن ها نیز بیشتر امکان پذیر تر می شوند
[ترجمه گوگل]در یک زمینه لیبرالیزه، گزینه های دیگر، جذاب تر می شوند؛ آنها نیز امکان پذیرتر شده اند

10. Floor lamps Use a floor lamp to create enticing pools of light.
[ترجمه ترگمان]چراغ های کف از چراغ کف برای ایجاد استخرهای فریبنده نور استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]چراغ های کف استفاده از یک چراغ طبقه برای ایجاد استخرهای پرطرفدار نور

11. Nevertheless, this is an enticing introduction to the subject.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، این یک مقدمه فریبنده برای این موضوع است
[ترجمه گوگل]با این وجود، این یک مقدمه جالب برای موضوع است

12. That enticing possibility is why they are bound to have a go.
[ترجمه ترگمان]این امکان فریبنده این است که چرا باید بروند
[ترجمه گوگل]این احتمال اغراق آمیز است که چرا آنها مجبور به رفتن هستند

13. What had seemed so fresh and enticing at first was now stale, predictable.
[ترجمه ترگمان]آنچه در ابتدا این قدر تازه و فریبنده به نظر می رسید، اکنون کهنه و قابل پیش بینی بود
[ترجمه گوگل]در ابتدا چیزی که تازه و جذاب بود به نظر می رسید، قابل پیش بینی بود

14. It has an enticing colour photograph of palm trees and white sand.
[ترجمه ترگمان]آن یک عکس رنگی فریبنده از درختان نخل و ماسه سفید دارد
[ترجمه گوگل]این یک عکس رنگارنگ رنگی از درختان نخل و شن و ماسه سفید است

پیشنهاد کاربران

وسوسه کننده - فریبنده
مترادف tempting

Attractive
جذاب


کلمات دیگر: