1- (رادیو و تلویزیون و غیره) پایان برنامه را اعلام کردن، به پخش خاتمه دادن 2- (خودمانی) صحبت خود را قطع کردن، از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن، درقمار جارفتن، پایان دادن به
sign off
1- (رادیو و تلویزیون و غیره) پایان برنامه را اعلام کردن، به پخش خاتمه دادن 2- (خودمانی) صحبت خود را قطع کردن، از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن، درقمار جارفتن، پایان دادن به
انگلیسی به فارسی
خاموش کردن (رادیو تلویزیون و غیره)
پایان برنامه را اعلام کردن، به پخش خاتمه دادن (رادیو و تلویزیون)
تایید کردن، موافقت کردن
ثبت نام کنید، جارفتن، پایان دادن به
انگلیسی به انگلیسی
• finish a broadcasted or sent form of communication
مترادف و متضاد
Log off; to stop using a computer, radio
Cease broadcasting a radio or television signal (usually at the end of a broadcasting day, etc.) (especially to stop talking)
Give one's official approval to something for which it is needed
جملات نمونه
1. l'll give up drinking,I can sign off.
[ترجمه zeinab_am98] من مست کردن رو کنار میذارم، امضا میکنم
[ترجمه ترگمان]من مست می کنم، می تونم امضا کنم[ترجمه گوگل]من نوشیدم، من می توانم ثبت نام کنم
2. O. K. I'll sign off. We'll talk at the beginning of the week.
[ترجمه ترگمان]خب من امضا می کنم در آغاز هفته با هم صحبت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]O K من امضا کردن ما در ابتدای هفته صحبت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]O K من امضا کردن ما در ابتدای هفته صحبت خواهیم کرد
3. The doctor told me to sign off.
[ترجمه ترگمان]دکتر بهم گفت که امضاش کنم
[ترجمه گوگل]دکتر به من گفت برای امضای
[ترجمه گوگل]دکتر به من گفت برای امضای
4. I'd better sign off now. Love John.
[ترجمه ترگمان]بهتره همین الان امضا کنم \"دوست دارم\" جان
[ترجمه گوگل]الان بهتر است ثبت نام کنم عشق جان
[ترجمه گوگل]الان بهتر است ثبت نام کنم عشق جان
5. I've written far too much and had better sign off.
[ترجمه ترگمان]من خیلی چیزها نوشتم و بهتر هم امضا کردم
[ترجمه گوگل]من بیش از حد نوشته ام و بهتر است ثبت نام کنم
[ترجمه گوگل]من بیش از حد نوشته ام و بهتر است ثبت نام کنم
6. As it's Friday, I think I'll sign off early today.
[ترجمه ترگمان]چون جمعه است، فکر می کنم امروز صبح زود امضا خواهم کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که جمعه است، من فکر می کنم امروز به زودی امضا خواهم کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که جمعه است، من فکر می کنم امروز به زودی امضا خواهم کرد
7. Well, I shall sign off now. Many thanks for having us, we thoroughly enjoyed staying with you.
[ترجمه ترگمان]خوب، حالا باید امضا کنم خیلی ممنون که ما رو دعوت کردین ما کاملا از موندن با تو لذت بردیم
[ترجمه گوگل]خوب، من باید امضا کنم خیلی ممنون بابت داشتن ما، ما کاملا با ماندن با شما لذت بردم
[ترجمه گوگل]خوب، من باید امضا کنم خیلی ممنون بابت داشتن ما، ما کاملا با ماندن با شما لذت بردم
8. How could you not sign off on that?
[ترجمه ترگمان]چطور تونستی همچین چیزی رو امضا کنی؟
[ترجمه گوگل]چطور می توانستید آن را امضا کنید؟
[ترجمه گوگل]چطور می توانستید آن را امضا کنید؟
9. Trish Johnson had a closing 70 to sign off at five under, while Sue Strudwick finished on the same mark.
[ترجمه ترگمان]تریش مک جانسون نزدیک به هفتاد سالگی داشت، در حالی که سو strudwick به همین دلیل کار خود را تمام کرده بود
[ترجمه گوگل]تریش جانسون 70 ساله را به عنوان معاونش در پنج سالگی به ثبت رساند، در حالی که سو استروویک با همان علامت به پایان رسید
[ترجمه گوگل]تریش جانسون 70 ساله را به عنوان معاونش در پنج سالگی به ثبت رساند، در حالی که سو استروویک با همان علامت به پایان رسید
10. It was time to sign off before familiarity bred contempt, and just in case it already had I decided to hurt her.
[ترجمه ترگمان]وقتش بود که قبل از این که به او توهین کنم، آن را امضا کنم، و در صورتی که تصمیم گرفته بودم به او صدمه بزنم
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است تا قبل از آشنایی، تحقیر و تحقیر آمیز بماند، و فقط در صورتی که قبلا تصمیم گرفتم به او آسیب برسانم
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است تا قبل از آشنایی، تحقیر و تحقیر آمیز بماند، و فقط در صورتی که قبلا تصمیم گرفتم به او آسیب برسانم
11. Well, I shall sign off now.
[ترجمه ترگمان]خوب، حالا باید امضا کنم
[ترجمه گوگل]خوب، من باید امضا کنم
[ترجمه گوگل]خوب، من باید امضا کنم
12. President Clinton also is expected to sign off on the plan.
[ترجمه ترگمان]همچنین انتظار می رود رئیس جمهور کلینتون این برنامه را امضا کند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود رئیس جمهور کلینتون نیز در این طرح ثبت نام کند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود رئیس جمهور کلینتون نیز در این طرح ثبت نام کند
13. If the accounting function is decentralized, operating management "sign off" on reported results.
[ترجمه ترگمان]اگر تابع حسابداری غیر متمرکز باشد، \"مدیریت اجرایی\" براساس نتایج گزارش شده \"خاموش\" است
[ترجمه گوگل]اگر عملکرد حسابداری غیر متمرکز باشد، مدیریت عملیات بر روی نتایج گزارش شده 'ثبت نام' شود
[ترجمه گوگل]اگر عملکرد حسابداری غیر متمرکز باشد، مدیریت عملیات بر روی نتایج گزارش شده 'ثبت نام' شود
14. Liverpool sign off before the two-week international break with a home game against Blackpool on Sunday and they will be long odds-on favourites to record only their second win in the Premier League.
[ترجمه ترگمان]تیم لیورپول پیش از تعطیلات دو هفته ای بازی خانگی در برابر بلک پول در روز یک شنبه تعطیل شد و آن ها شانس زیادی دارند که تنها دومین پیروزی خود را در لیگ برتر پاکستان به ثبت برسانند
[ترجمه گوگل]لیورپول قبل از دو هفته تعطیلات بین المللی، با یک بازی خانگی در برابر بلکپول در روز یکشنبه ثبت نام کرده و شانس زیادی برای علاقه مندان به ثبت دومین پیروزی خود در لیگ برتر خواهد داشت
[ترجمه گوگل]لیورپول قبل از دو هفته تعطیلات بین المللی، با یک بازی خانگی در برابر بلکپول در روز یکشنبه ثبت نام کرده و شانس زیادی برای علاقه مندان به ثبت دومین پیروزی خود در لیگ برتر خواهد داشت
پیشنهاد کاربران
مورد تایید قرار دادن
- دست کشیدن از کار یا هر فعالیتی شبیه به آن برای مدت زمانی
As it's Friday, I think I'll sign off early today
- قطع کردن مکالمه
- اعلام پایان چیزی
Macedonia's parliament has ratified the deal with Greece, although Ivanov refused to sign off on it
As it's Friday, I think I'll sign off early today
- قطع کردن مکالمه
- اعلام پایان چیزی
Macedonia's parliament has ratified the deal with Greece, although Ivanov refused to sign off on it
تایید کرن، موافقت کردن، مهر تایید زدن، پای چیزی امضا زدن، امضا کردن
خارج شدن از قول و پیمان، پس گرفتن موافقت
بستن پرونده چیزی ( ترجمه استعاری )
اختتامیه
کلمات دیگر: