کلمه جو
صفحه اصلی

flatware


معنی : ظروف لب تخت، ظروف مسطح، ظروف نقرهای سر میز
معانی دیگر : ظروف پهن (مانند بشقاب و سینی)، تخت افزار

انگلیسی به فارسی

ظروف صاف، ظروف نقره‌ای سر میز، ظروف لب‌تخت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: relatively flat tableware, such as plates and saucers.

(2) تعریف: spoons, knives, and forks; silverware.

• silverware (i.e. forks, knives, spoons, etc.); flat tableware (i.e. plates, saucers, etc.)

مترادف و متضاد

ظروف لب تخت (اسم)
flatware

ظروف مسطح (اسم)
flatware

ظروف نقره ای سر میز (اسم)
flatware

جملات نمونه

1. The Monsignor tensed with the sound of flatware clanking and tinkling in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]منسینیور مونتانلی که با صدای چنگال ها در آشپزخانه به صدا در آمده بود، با صدا در آشپزخانه به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]Monsignor با صدای دستگاه های سخت افزاری خیش و جادویی در آشپزخانه تنگ شد

2. Would this flatware set go with the china I bought yesterday?
[ترجمه ترگمان]این قاشق چنگال ها با ظروف چینی که دیروز خریدم؟
[ترجمه گوگل]آیا این دستگاه لوازم آشپزخانه با دیوار چین خریداری می شود؟

3. Paul Revere, in fact, was a flatware craftsman.
[ترجمه ترگمان]در واقع پل Revere، هنرمند flatware بود
[ترجمه گوگل]Paul Revere، در واقع، یک هنرمند آشپزخانه بود

4. All glassware is by Riedel, flatware is by Sambonet, and the white is by Narumi.
[ترجمه ترگمان]همه این ظروف شیشه ای توسط Riedel، flatware، and و سفید by
[ترجمه گوگل]همه ظروف توسط Riedel است، لوازم صاف توسط Sambonet، و سفید توسط Narumi است

5. KITCHENWARE: Dishes and flatware were once passed down to children when they moved out. Now it seems everyone wants brand-new and everything immediately.
[ترجمه ترگمان]kitchenware: Dishes و ظروف بلورین زمانی به بچه ها منتقل می شدند که از خانه خارج می شدند حالا به نظر می رسه همه چیز جدید و همه چیز رو فورا می خوان
[ترجمه گوگل]آشپزخانه: هنگامی که آنها خارج شدند، غذاهای آماده و وسایل آشپزی به آنها تعلق گرفت حالا به نظر می رسد همه می خواهند با نام تجاری جدید و همه چیز بلافاصله

6. People collect a variety of things, from antique toys to silver flatware.
[ترجمه ترگمان]مردم انواعی از چیزها را از اسباب بازی های عتیقه گرفته تا flatware نقره ای جمع می کنند
[ترجمه گوگل]افراد چیزهای مختلفی از اسباب بازیهای عتیقه و وسایل صابون نقره ای جمع آوری می کنند

7. Bamboo and Rattan Products, Bamboo Cutting Boards, Bowls, Plates, Flatware and Utensils.
[ترجمه ترگمان]محصولات بامبو و Rattan، بخش های بامبو بنگال، کاسه ها، Plates، Flatware و وسایل آشپزخانه
[ترجمه گوگل]محصولات بامبو و صنوبر، تابلوهای برش بامبو، کاسه، صفحات، وسایل آشپزی و ظروف

8. Product Information: Cake plates, servers, chinaware, cutlery & accessories, flatware kitchen tools & gadgets.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات محصول: بشقاب کیک، سرورها، ظروف چینی، کارد و چنگال، لوازم جانبی، وسایل آشپزخانه flatware ابزار آلات و وسایل آشپزخانه
[ترجمه گوگل]اطلاعات محصول: صفحات کیک، سرور، لوازم آشپزخانه، کارد و چنگال * لوازم جانبی، لوازم آشپزخانه لوازم جانبی * اسباب بازی ها

9. SPARK special enzyme ingredients loosen dried - on food soils on silver and stainless steel flatware.
[ترجمه ترگمان]ترکیبات ویژه آنزیم بر روی مواد غذایی خشک بر روی فولاد ضد زنگ و فولاد ضد زنگ خشک می شوند
[ترجمه گوگل]مواد تشکیل دهنده آنزیم خاص SPARK خشک شده - روی مواد غذایی خرد شده روی نقره و وسایل آشپزخانه ضد زنگ ضد زنگ

10. Product Information : Cake plates, chinaware, cutlery & accessories, flatware kitchen tools & gadgets.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات محصول: بشقاب کیک، ظروف چینی، کارد و چنگال، لوازم جانبی آشپزخانه، ابزارهای آشپزخانه flatware ابزار آلات
[ترجمه گوگل]اطلاعات محصول: صفحات کیک، وسایل آشپزی، کارد و چنگال * لوازم جانبی، لوازم آشپزخانه لوازم جانبی * اسباب بازی ها

11. Remember when you wore the white dress and we got all the flatware?
[ترجمه ترگمان]یادته وقتی لباس سفید پوشیده بودی و همه قاشق چنگال ها رو برداشتیم؟
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید زمانی که لباس سفید را پوشیدید و تمام وسایل آشپزخانه را می خریدیم؟

12. Cleans and polishes Glassware, China ware, hollowware and flatware.
[ترجمه ترگمان]Cleans و polishes glassware، China، hollowware و flatware
[ترجمه گوگل]ظروف، ظروف چینی، ظروف سفارشی و وسایل آشپزخانه تمیز و براق می شود

پیشنهاد کاربران

کارد و چنگال


کلمات دیگر: