1. What a delightful find - a true serendipity!
[ترجمه A.A] چه خبر خوبی _ یک خوشبختی واقعی!
[ترجمه Parmis] پیدا کردن خوشبختی
[ترجمه ترگمان]چه چیز خوشایندی … یه خوشبختی واقعی
[ترجمه گوگل]چه چیزی لذت بخش پیدا کنید - یک سریال عجیب و غریب!
2. One last technical point of serendipity.
[ترجمه ترگمان]یک نکته فنی آخر با خوشبختی
[ترجمه گوگل]یکی از نکات فنی ناباروری
3. Call it the ultimate advertising coup or simple serendipity.
[ترجمه ترگمان]آن را یک کودتای تبلیغاتی نهایی و یا یک خوش شانسی ساده بنامید
[ترجمه گوگل]آن را کودتای تبلیغی نهایی و یا سرنوشت ساده ای بنامید
4. Think about the serendipity, the sequence of events that had to set it all up.
[ترجمه ترگمان]در مورد آن خوش شانسی فکر کنید، توالی وقایعی که باید آن را برپا کند
[ترجمه گوگل]فکر می کنم در مورد سرنوشت، دنباله ای از حوادث است که باید تمام آن را تنظیم کنید
5. A fifth avenue is that of serendipity, where a doctor comes across homoeopathy purely by chance.
[ترجمه ترگمان]راه پنجم این است که با خوش شانسی، که در آن یک پزشک صرفا با شانس وارد می شود
[ترجمه گوگل]خیابان پنجم آن است که از سرنوشت، که در آن دکتر در سراسر هومیوپاتی صرفا به صورت تصادفی است
6. My daughter, praise the serendipity of genetics, is at ease in a troop.
[ترجمه ترگمان]دخترم، که از خوشبختی ژنتیکی تحسین می کند، در یک گله راحت است
[ترجمه گوگل]دختر من، ستایش ژنتیک را ستایش می کند، در یک نیروی نظامی سهیم است
7. To a large extent, luck and serendipity made us the kind of scientists we are, and brought us together.
[ترجمه ترگمان]تا حد زیادی خوش شانسی و خوش شانسی ما را به نوعی از دانشمندان تبدیل کرد که ما هستیم، و ما را با هم بزرگ کرد
[ترجمه گوگل]به بزرگی موفقیت و خوشبختی ما را به نوعی از دانشمندان ما تبدیل کرد و ما را با هم متحد کرد
8. Our lives had been turned over to serendipity.
[ترجمه ترگمان] زندگی ما رو به خوشبختی تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]زندگی ما تبدیل شده است به serendipity
9. " It was serendipity all the way, " he says.
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" این از خوش شانسی تمام راه بود \"
[ترجمه گوگل]او می گوید: �این همه رضایتمندی بود
10. In fact, at Serendipity Tiaras, fascinator sales have trumped orders for tiaras, considered to be the traditional wedding headpiece, she said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که در حقیقت، در Serendipity Tiaras، فروش fascinator دستورها جعلی برای tiaras، در نظر گرفته شده است که با کلاه عروسی سنتی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]در واقع، در Serendipity Tiaras، فروش شگفت انگیز سفارشات برای tiaras را تقبیح کرده است، که به عنوان شاهزاده عروسی سنتی شناخته می شود
11. Serendipity and coincidence are the photosynthesis of romance, hinting at some kind of supernatural preordination, the sense that two people are made for each other.
[ترجمه ترگمان]Serendipity و تصادف، فوتو سنتز of هستند و به نوعی به نوعی حس ماورای طبیعی اشاره دارند، حسی که دو نفر برای یکدیگر ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]سر و صدا و تصادف، فتوسنتز عاشقانه، اشاره به نوعی فرمانروایی فوقالعاده است، به این معنی که دو نفر برای یکدیگر ساخته می شوند
12. Serendipity came to the rescue.
[ترجمه ترگمان]Serendipity برای نجات پیدا شد
[ترجمه گوگل]Serendipity به نجات رسید
13. Some of the best effects in my garden have been the result of serendipity.
[ترجمه ترگمان]برخی از بهترین اثرات در باغ من نتیجه خوش شانسی است
[ترجمه گوگل]بعضی از بهترین اثرات در باغ من، نتیجه صمیمیت است
14. Meeting her like that, and there of all places, was true serendipity!
[ترجمه ترگمان]با دیدن او مثل این، و آنجا همه جا، خوشبختی واقعی بود!
[ترجمه گوگل]او را مانند آن دیدم، و از همه جا، سرنوشت واقعی بود!
15. Far from portraying the scientists as all-knowing seers, Hafner and Lyon show how their biggest advances came through serendipity.
[ترجمه ترگمان]دور از نشان دادن دانشمندان به عنوان تمام seers، Hafner و لیون نشان می دهند که چگونه بزرگ ترین پیشرفت آن ها با خوش شانسی انجام شد
[ترجمه گوگل]هافنر و لیون، از دانشمندانی که به عنوان دانشمندان شناخته می شوند، به نمایش نمی گذارند، نشان می دهند که چگونه بزرگترین پیشرفت های آنها از طریق رونق به دست می آید