کلمه جو
صفحه اصلی

atypical


معنی : غیر معمولی، بی قاعده
معانی دیگر : ناهمگون، نابهنجار، استثنایی، ناهمسنخ، نامون، نامونه، نامعمول (atypic هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

غیرمعمولی، بی‌قاعده


آتیپیک، غیر معمولی، بی قاعده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: atypic (adj.), atypically (adv.)
• : تعریف: not like others of the same type; not typical; unusual.
متضاد: classic, normal, representative, typical
مشابه: abnormal, unusual

- Talking in sentences is atypical for a child so young.
[ترجمه ترگمان] صحبت کردن در جملات برای کودکی که خیلی جوان است غیرمعمول است
[ترجمه گوگل] صحبت کردن در جملات غیر معمول برای یک کودک خیلی جوان است
- Her atypical reaction to the drug was of interest to her physician.
[ترجمه ترگمان] عکس العمل غیر معمول او نسبت به داروها نسبت به پزشک بود
[ترجمه گوگل] واکنش آتیپیک او به دارو، علاقه به پزشک او بود
- It was atypical of her husband to stay out so late, and she began to worry.
[ترجمه ترگمان] از شوهرش غیر معمول بود که تا دیروقت بیرون بماند، و کم کم نگران شد
[ترجمه گوگل] شوهرش غیرممکن بود که خیلی دیر بماند، و او شروع به نگرانی کرد

• irregular, unusual, not typical
something that is atypical is not a typical thing of its kind.

مترادف و متضاد

غیر معمولی (صفت)
uncommon, irregular, atypical

بی قاعده (صفت)
irregular, desultory, immethodical, loose, atypical, promiscuous, ruleless, informal, rough-and-tumble

nonconforming


Synonyms: aberrant, abnormal, anomalous, deviant, different, divergent, exceptional, heteroclite, irregular, odd, peculiar, preternatural, strange, unnatural, unrepresentative


Antonyms: conforming, normal, ordinary, standard, typical, usual


جملات نمونه

1. Relative to atypical antipsychotic use, conventional antipsychotic use was associated with a higher risk for death at all time points.
[ترجمه ترگمان]نسبت به استفاده از ضدروان پریشی غیرمعمول، استفاده از داروهای ضدروان پریشی با ریسک بالاتری برای مرگ در تمام نقاط زمانی همراه بود
[ترجمه گوگل]با توجه به استفاده از داروهای ضد روان پریشی غیرطبیعی، استفاده از آنتی سایکوتیک معمولی با خطر بیشتری برای مرگ در تمام نقاط زمان همراه بود

2. The economy of the province was atypical because it was particularly small.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد این استان غیرمعمول بود، زیرا بسیار کوچک بود
[ترجمه گوگل]اقتصاد این استان غیرمعمول بود زیرا به ویژه کوچک بود

3. The sociable behaviour of lions is considered atypical of the cat family.
[ترجمه ترگمان]رفتار اجتماعی شیرها غیر معمول خانواده گربه محسوب می شود
[ترجمه گوگل]رفتار اجتماعی شیوه های شیری خانواده غیرقابل انتظار است

4. Nor does this national trend appear to be atypical.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که این گرایش ملی غیرمعمول باشد
[ترجمه گوگل]این روند ملی به نظر نمی رسد غیر معمول باشد

5. Their housing situation is not atypical, even for this affluent suburb.
[ترجمه ترگمان]وضعیت مسکن آن ها، حتی برای این حومه ثروتمند، غیر معمول نیست
[ترجمه گوگل]وضعیت مسکن آنها حتی برای این حومه ثروتمند غیر معمول نیست

6. What was atypical about Edinburgh was the large number of women recruited to the trade of compositor.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در مورد ادینبورگ غیر معمول بود، تعداد زیادی از زنانی بود که برای تجارت of استخدام شدند
[ترجمه گوگل]در مورد ادینبورگ غیرمعمول، تعداد زیادی از زنان که به تجارت مربیان استخدام شده بودند، بودند

7. This bird is atypical of most species here in that it does not build a nest.
[ترجمه ترگمان]این پرنده اغلب گونه های در اینجا وجود ندارد که آشیانه بسازد
[ترجمه گوگل]این پرنده اکثر گونه های غیر معمولی است که در آن لانه ای ایجاد نمی کند

8. These include leukopenia, thrombocytopenia, anemia, and atypical lymphocytes.
[ترجمه ترگمان]اینها شامل leukopenia، thrombocytopenia، کم خونی و lymphocytes غیرمعمول هستند
[ترجمه گوگل]این شامل لکوپنی، ترومبوسیتوپنی، کم خونی و لنفوسیتهای آتتیپی است

9. But Androcles was atypical in that he decided to do some-thing about his predicament: to escape.
[ترجمه ترگمان]اما Androcles غیر معمول به این نتیجه رسیده بود که تصمیم گرفته بود کاری را در مورد مخمصه ای که او کرده بود انجام دهد: فرار کردن
[ترجمه گوگل]اما Androcles غیر معمول بود در آن تصمیم گرفت که چیزی در مورد مشکل خود را: برای فرار

10. Such letters of complaint are atypical; the foundation usually receives nothing but praise and admiration for our work.
[ترجمه ترگمان]این نوع شکایت غیر معمول است؛ پایه و اساس معمولا چیزی جز تحسین و تحسین برای کار ما دریافت نمی کند
[ترجمه گوگل]چنین نامه هایی از شکایت غیرمعمول هستند بنیاد معمولا چیزی را برای کارهای ما تحسین می کند و تحسین نمی کند

11. They are also quite atypical of large-company manager-subordinate relations in traditional firms.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین بسیار غیرمعمول از روابط مدیر شرکت بزرگ - زیردست در شرکت های سنتی هستند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین نسبت به شرکت های بزرگ سنتی و مدیران شرکت های بزرگ، بسیار غیرمعمول هستند

12. The newer, so-called atypical medicines are helping change the face of mental illness, experts agree.
[ترجمه ترگمان]متخصصان با این نظر موافقند که داروهای جدیدتر، به اصطلاح داروهای غیر معمول به تغییر شکل بیماری روانی کمک می کنند
[ترجمه گوگل]به گفته کارشناسان، داروهای جدیدتر، به اصطلاح غیر آلی، به تغییر چهره بیماری روحی کمک می کنند

13. Objective To study the diagnostic value of infective atypical pneumonia ( IAP ) on CT.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ارزش تشخیصی of غیرطبیعی atypical (IAP)در CT
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ارزش تشخیصی پنومونی آتیپیک عفونی (IAP) بر روی CT

14. Results:The case of penicilliposis marneffei was misdiagnosed as atypical tuberculous arthritis, dermatomyositis, polyarteritis nodosa.
[ترجمه ترگمان]نتایج: پرونده of marneffei به عنوان بیماری atypical tuberculous، dermatomyositis، polyarteritis nodosa تشخیص داده شد
[ترجمه گوگل]یافته ها: مورد پان سیلیپوز مارتنفی با تشخیص اشتباه تشخیص آرتریت تنفسی آتیپیک، درماتومیوزیت، پلانتریتی ندوزا ناموفق بود

15. Women with only atypical endometrial cells on cytology can be initially evaluated with endometrial biopsy only rather than colposcopy .
[ترجمه ترگمان]زنانی که تنها سلول های endometrial atypical در cytology وجود دارند، در ابتدا می توانند با بیوپسی endometrial تنها به جای colposcopy، ارزیابی شوند
[ترجمه گوگل]زنان فقط با سلولهای اندومتر آتایپیک در سیتولوژی می توانند در ابتدا با بیوپسی اندومتری به جای کولپوسکوپی ارزیابی شوند

پیشنهاد کاربران

غیرعادی

غیر معمول

نامتعارف

روانشناسی و روانپزشکی

Atypical Antipsychotics: داروهای ضد روانپریشی نامتعارف


کلمات دیگر: