کلمه جو
صفحه اصلی

throne


معنی : تخت، عرش، سریر، اورنگ، برتخت نشستن
معانی دیگر : (پادشاهی) تخت، افرنگ، شاه، خسرو، سلطان، مقام و اختیارات و قدرت شاه، شاهی، سلطنت، خسروی، (الهیات مسیحی - جمع - طبقه بندی فرشتگان) رده ی سوم، ترون ها

انگلیسی به فارسی

تخت، سریر، اورنگ، برتخت نشستن


تخت پادشاهی، تخت، عرش، سریر، اورنگ، برتخت نشستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the seat occupied by a ruler or high secular or religious official on ceremonial occasions or when holding audience.

(2) تعریف: the office, rank, or authority of a ruler.

• chair of god; chair of a king or queen; toilet (slang)
a throne is a special chair used by a king or queen on important occasions.
the position of being king or queen is sometimes referred to as the throne.

مترادف و متضاد

تخت (اسم)
sole, couch, throne

عرش (اسم)
heaven, empyrean, siege, throne

سریر (اسم)
siege, throne

اورنگ (اسم)
throne

برتخت نشستن (فعل)
throne

جملات نمونه

1. gawmata usurped the throne of his brother
گوماتا تاج و تخت برادرش را غصب کرد.

2. heir to the throne
وارث تاج و تخت

3. orders from the throne
دستورات صادره از سوی پادشاه

4. pretension to the throne
داعیه ی سلطنت

5. to sit on throne
بر تخت جلوس کردن

6. power behind the throne
قدرت پشت پرده،شخص نیرومندی که پشت پرده و به نام دیگری کار می کند

7. his succession to the throne after his father
رسیدن او به تاج و تخت پس از پدرش

8. queen victoria ascended the throne in 1837
ملکه ی ویکتوریا در 1837 به سلطنت رسید.

9. the successor to the throne of england
وارث تاج و تخت انگلستان

10. to pretend to the throne
مدعی تاج و تخت بودن

11. the king sat on the throne
شاه برتخت نشست.

12. they hurled the tyrant from his throne
آنان ستمگر را از تخت خود فرو افکندند.

13. they replaced the queen on the throne
ملکه را دوباره بر تخت نشاندند.

14. to set a king on the throne
پادشاه را بر تخت نشاندن

15. the restoration of charles ii to the throne of england
بازگردانی چارلز دوم به تخت سلطنت انگلیس

16. Elizabeth I came to the throne in 155
[ترجمه ترگمان]الیزابت اول در سال ۱۵۵ به تخت رسید
[ترجمه گوگل]الیزابت من در تخت سلطنتی به 155 رسیدم

17. He is next in line to the throne .
[ترجمه باران] او نفر بعدی در صف تاج و تخت ( سلطنت ) است.
[ترجمه ترگمان]او در کنار تخت است
[ترجمه گوگل]او در کنار تاج و تخت است

18. Queen Victoria remained on the throne for over sixty years.
[ترجمه ترگمان]ملکه ویکتوریا برای بیش از شصت سال بر تخت سلطنت ماند
[ترجمه گوگل]ملکه ویکتوریا بیش از شصت سال باقی مانده است

19. He was the legal heir to the throne.
[ترجمه ترگمان]اون وارث قانونی تخت پادشاهی بود
[ترجمه گوگل]او وارث قانونی تاج و تخت بود

20. He made two abortive attempts on the French throne.
[ترجمه ترگمان]او دو بار کوشید تا بر تخت سلطنت فرانسه اقدام کند
[ترجمه گوگل]او دو تلاش نابخردانه بر تخت فرانسوی انجام داد

21. The country acknowledged his claim to the throne.
[ترجمه ترگمان]این کشور ادعای خود مبنی بر تاج و تخت را تایید کرد
[ترجمه گوگل]این کشور ادعای خود را به تاج و تخت اعلام کرد

The king sat on the throne.

شاه برتخت نشست.


orders from the throne

دستورات صادره از سوی پادشاه


پیشنهاد کاربران

تاج و تخت پادشاهی

سریر _ تخت پادشاهی

تخت شاه

قدرت حاکم ( شاه )

برنشستن

( در اصطلاح عامیانه ) توالت


کلمات دیگر: