1. I find it very tiresome doing the same job day after day.
[ترجمه ترگمان]خیلی هم خسته کننده است که همین کار را بکنم
[ترجمه گوگل]من آن را بسیار خسته کننده انجام روز کار روزمره
2. I developed a tiresome cough that kept me awake all night.
[ترجمه ترگمان]سرفه سختی کردم که تمام شب بیدارم نگه داشت
[ترجمه گوگل]من یک سرفه خسته کننده ای که تمام شب را بیدار می کرد، توسعه دادم
3. Buying a house can be a very tiresome business.
[ترجمه ترگمان]خریدن یک خانه، کار بسیار خسته کننده ای است
[ترجمه گوگل]خرید یک خانه می تواند یک کسب و کار خسته کننده باشد
4. The children were being rather tiresome.
[ترجمه ترگمان]بچه ها بیش از پیش خسته کننده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها خیلی خسته کننده بودند
5. The children were being very tiresome.
[ترجمه ترگمان]بچه ها خیلی کلافه شده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها بسیار خسته کننده بودند
6. His doubts and hesitations were tiresome.
[ترجمه ترگمان]تردیدها و تردیدها His بود
[ترجمه گوگل]شک و تردید او خسته کننده بود
7. He can be a very tiresome child at times.
[ترجمه ترگمان]او گاهی اوقات بسیار خسته کننده و ملال آور خواهد بود
[ترجمه گوگل]او می تواند بارها یک کودک بسیار خسته کننده باشد
8. He spent his life in pointlessly tiresome drudgery.
[ترجمه ترگمان]زندگیش را بی هوده و بی هوده سپری کرد
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را در خستگی بی نظیر خستگی ناپذیر سپری کرد
9. Selling your house can be a tiresome business.
[ترجمه ترگمان]فروش خونه تون میتونه یه کار خسته کننده باشه
[ترجمه گوگل]فروش خانه شما می تواند یک کسب و کار خسته کننده باشد
10. Frank's efforts at flirtation had become tiresome to her.
[ترجمه ترگمان]تلاش فرانک در لاس زدن برایش خسته کننده شده بود
[ترجمه گوگل]تلاش فرانک در فریب دادن به او خسته کننده بود
11. He has the tiresome habit of finishing your sentences for you.
[ترجمه ترگمان]اون عادت خسته کننده ای داره که sentences رو برای تو تموم کنه
[ترجمه گوگل]او عادت خستگی ناپذیر خود را برای اتمام احکام خود دارد
12. These tiresome creatures eat holes in the leaves.
[ترجمه ترگمان]این موجودات خسته کننده، سوراخ های روی برگ ها را می خورند
[ترجمه گوگل]این موجودات خسته کننده سوراخ هایی را در برگ می اندازند
13. That could lead to tiresome complications.
[ترجمه ترگمان]این میتونه منجر به یه سری مشکلات خسته کننده بشه
[ترجمه گوگل]این می تواند به عوارض خسته کننده منجر شود
14. Agreeing operational requirements is the first and most tiresome obstacle.
[ترجمه ترگمان]موافقت با الزامات عملیاتی قابل قبول اولین و most مانع است
[ترجمه گوگل]موافقت با نیازهای عملیاتی اولین و موثرترین مانع است
15. Those in my tiresome generation who thought 25 years ago it was so very distinctive, so in, to swear.
[ترجمه ترگمان]ان هایی که در نسل tiresome بودند که ۲۵ سال پیش فکر می کردند خیلی مشخص بود، به طوری که قسم بخوریم
[ترجمه گوگل]کسانی که در نسل خسته من بودند که 25 سال پیش فکر میکردند، بسیار متمایز بود، بنابراین، به قسم خوردن