متعاهد قانون ـ فقه : متعاقد
contracting
متعاهد قانون ـ فقه : متعاقد
انگلیسی به انگلیسی
• signing of an agreement; becoming infected (with illness, etc.); shrinking; becoming shrunken
جملات نمونه
1. The exercise consists of stretching and contracting the leg muscles.
[ترجمه ترگمان]این تمرین شامل کشش و انقباض ماهیچه های پای است
[ترجمه گوگل]ورزش شامل کشش و قراردادن عضلات پا است
[ترجمه گوگل]ورزش شامل کشش و قراردادن عضلات پا است
2. Intravenous drug users are at particular risk of contracting the disease.
[ترجمه ترگمان]intravenous کنندگان مواد مخدر در معرض خطر ابتلا به این بیماری قرار دارند
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان مواد مخدر در معرض خطر ابتلا به این بیماری هستند
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان مواد مخدر در معرض خطر ابتلا به این بیماری هستند
3. The universe is expanding rather than contracting.
[ترجمه ترگمان]جهان در حال گسترش است تا قرارداد
[ترجمه گوگل]جهان در حال گسترش است تا قراردادن
[ترجمه گوگل]جهان در حال گسترش است تا قراردادن
4. He developed full-blown Aids five years after contracting HIV.
[ترجمه ترگمان]او پنج سال بعد از ابتلا به ویروس اچ آی وی، ۵ سال بعد از ابتلا به ویروس اچ آی وی، به طور کامل رشد کرد
[ترجمه گوگل]وی پنج سال پس از انعقاد HIV مبتلا به ویروس AIDS شد
[ترجمه گوگل]وی پنج سال پس از انعقاد HIV مبتلا به ویروس AIDS شد
5. Contracting may be effective because it makes evasion difficult, facilitates communication, and offers rewards to the patient.
[ترجمه ترگمان]عقد قرارداد ممکن است موثر باشد چرا که فرار کردن را دشوار می سازد، ارتباط را تسهیل می کند، و به بیمار پاداش می دهد
[ترجمه گوگل]قرارداد ممکن است مؤثر باشد، زیرا دشواری فرار از کار را تسهیل می کند، ارتباطات را تسهیل می کند و پاداش را به بیمار ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]قرارداد ممکن است مؤثر باشد، زیرا دشواری فرار از کار را تسهیل می کند، ارتباطات را تسهیل می کند و پاداش را به بیمار ارائه می دهد
6. Some, like regulation, tax policy, contracting, and grants, were long established.
[ترجمه ترگمان]برخی، مانند مقررات، سیاست مالیات، قرارداد و کمک های مالی، مدت ها تاسیس شدند
[ترجمه گوگل]بعضی از قوانین مانند مقررات مالی، قراردادها و کمک های مالی، مدت زیادی تأسیس شده اند
[ترجمه گوگل]بعضی از قوانین مانند مقررات مالی، قراردادها و کمک های مالی، مدت زیادی تأسیس شده اند
7. The chances of a healthy adult contracting the disease are negligible.
[ترجمه ترگمان]احتمال ابتلا به ابتلا به ابتلا به این بیماری در بزرگسالی ناچیز است
[ترجمه گوگل]شانس بالغ سالم که این بیماری را بیمار می کند ناچیز است
[ترجمه گوگل]شانس بالغ سالم که این بیماری را بیمار می کند ناچیز است
8. But dipping a toe into the contracting pond can be problematic.
[ترجمه ترگمان]اما فرو بردن یک انگشت در استخر پر کننده می تواند مشکل ساز باشد
[ترجمه گوگل]اما فرو رفتن انگشتی در حوضچه قرارداد می تواند مشکل ساز باشد
[ترجمه گوگل]اما فرو رفتن انگشتی در حوضچه قرارداد می تواند مشکل ساز باشد
9. Other problems may arise as a result of contracting.
[ترجمه ترگمان]مشکلات دیگری نیز ممکن است ناشی از انعقاد قرارداد باشند
[ترجمه گوگل]مشکلات دیگر ممکن است در نتیجه قرارداد ایجاد شود
[ترجمه گوگل]مشکلات دیگر ممکن است در نتیجه قرارداد ایجاد شود
10. But the country's economy is contracting, and Chernobyl is no longer seen as vital to its energy needs.
[ترجمه ترگمان]اما اقتصاد کشور منقبض می شود و چرنوبیل برای نیازهای انرژی اش حیاتی محسوب نمی شود
[ترجمه گوگل]اما اقتصاد کشور در حال پیمودن است و چرنوبیل دیگر برای نیازهای انرژی آن ضروری نیست
[ترجمه گوگل]اما اقتصاد کشور در حال پیمودن است و چرنوبیل دیگر برای نیازهای انرژی آن ضروری نیست
11. The contracting culture should mean greater opportunities for voluntary sector providers, but Mussenden identifies problems.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ قرارداد باید به معنای فرصت های بیشتر برای ارائه دهندگان بخش داوطلبانه باشد، اما Mussenden مشکلات را شناسایی می کند
[ترجمه گوگل]فرهنگ قرارداد باید فرصت های بیشتری برای ارائه دهندگان بخش داوطلبانه داشته باشد، اما موسندن مشکلات را شناسایی می کند
[ترجمه گوگل]فرهنگ قرارداد باید فرصت های بیشتری برای ارائه دهندگان بخش داوطلبانه داشته باشد، اما موسندن مشکلات را شناسایی می کند
12. But electrical contracting business fell 5%, despite lower wage costs.
[ترجمه ترگمان]اما با وجود هزینه های پایین، تجارت قراردادهای الکتریکی ۵ درصد کاهش داشته است
[ترجمه گوگل]اما با وجود هزینه های پایین دستمزد، اما کسب و کار پیمانکاری برق 5٪ کاهش یافت
[ترجمه گوگل]اما با وجود هزینه های پایین دستمزد، اما کسب و کار پیمانکاری برق 5٪ کاهش یافت
13. Machinery contracting not only helped the farm's cash-flow but also, once established,(sentence dictionary) gave the farm access to modern machinery.
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات ماشین آلات نه تنها به جریان نقدی مزرعه کمک کرد بلکه یک بار تاسیس شد (فرهنگ لغت)به ماشین آلات مدرن دسترسی پیدا کرد
[ترجمه گوگل]قرارداد ماشین آلات نه تنها به جریان نقدی مزرعه کمک می کند، بلکه پس از تأسیس (فرهنگ لغت جمله) دسترسی کشاورزان به ماشین آلات مدرن را به دست می دهد
[ترجمه گوگل]قرارداد ماشین آلات نه تنها به جریان نقدی مزرعه کمک می کند، بلکه پس از تأسیس (فرهنگ لغت جمله) دسترسی کشاورزان به ماشین آلات مدرن را به دست می دهد
14. Nevertheless contracting does incur greater administrative costs in the form of new accounting and information systems and staff.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، انعقاد قرارداد موجب هزینه های اداری بیشتری به شکل سیستم های حسابداری و اطلاعات جدید می شود
[ترجمه گوگل]با این وجود قراردادها هزینه های اداری بیشتری را در قالب سیستم های حسابداری و اطلاعات و کارکنان ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]با این وجود قراردادها هزینه های اداری بیشتری را در قالب سیستم های حسابداری و اطلاعات و کارکنان ایجاد می کنند
15. But his secret life was contracting as East/West tensions slackened.
[ترجمه ترگمان]اما زندگی پنهانی او به همان اندازه که تنش های شرق و غرب سست شده بود، سست شده بود
[ترجمه گوگل]اما زندگی مخفی او به گونه ای است که تنش های شرق / غرب از بین می رود
[ترجمه گوگل]اما زندگی مخفی او به گونه ای است که تنش های شرق / غرب از بین می رود
پیشنهاد کاربران
منقبض کردن
بستن قرارداد، تنظیم قرارداد
ابتلا
کوچک شونده - منقبض شونده ( به عنوان صفت )
پیمان کاری
contracting ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: پیمان گذاری
تعریف: ورود به یک پیمان و پذیرش تعهدات آن
واژه مصوب: پیمان گذاری
تعریف: ورود به یک پیمان و پذیرش تعهدات آن
کلمات دیگر: