کلمه جو
صفحه اصلی

count out


(با دقت) شمردن، شمردن (و بر توده ای افزودن)

انگلیسی به فارسی

بیرون نگه داشتن، راه ندادن


شمارش کردن، برشمردن


شمارش کردن


مترادف و متضاد

disregard, exclude


Synonyms: bar, bate, debar, eliminate, except, get rid of, leave out, leave out of account, mark off, pass over, rule out, suspend


Antonyms: consider, figure on, include, regard


Enumerate items while organizing or transferring them.


جملات نمونه

1. The little girl could only remember her numbers by counting out.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک فقط شماره او را با شمردن به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو فقط می توانست شمارشش را با شمارش کردن به یاد داشته باشد

2. We have to count out John for tomorrow's trip.
[ترجمه ایمان] ما باید برای سفر فردا دور جان را خط بکشیم
[ترجمه ترگمان] ما باید \"جان\" رو برای سفر فردا حساب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید جان را برای سفر فردا حساب کنیم

3. Mr. Rohmbauer counted out the money and put it in an envelope.
[ترجمه ترگمان]آقای Rohmbauer پول را شمرد و آن را در پاکتی گذاشت
[ترجمه گوگل]آقای رحمبره پول را محاسبه کرد و آن را در پاکت قرار داد

4. She counted out fifteen pence and passed it to the salesgirl.
[ترجمه ترگمان]پانزده پنس را شمرد و به salesgirl پرداخت
[ترجمه گوگل]او پانزده پنس را شمرد و به فروشنده فروش داد

5. She counted out five crisp new $100 bills.
[ترجمه ترگمان]او پنج لایحه جدید ۱۰۰ دلاری را شمرد
[ترجمه گوگل]او پنج صدای جدید 100 دلاری را محاسبه کرد

6. He counted out the exact money .
[ترجمه ترگمان]او پول دقیقش را می شمرد
[ترجمه گوگل]او پول دقیق را محاسبه کرد

7. He wasn't voted out;he was counted out.
[ترجمه ترگمان]او انتخاب نکرده بود؛ او حساب کرده بود
[ترجمه گوگل]او رای نداشت؛ او محاسبه شد

8. Cooper was counted out in the final round.
[ترجمه ترگمان]کوپر در مرحله آخر به حساب می آمد
[ترجمه گوگل]کوپر در دور نهایی محاسبه شد

9. She counted out seven £5 notes and passed them to the salesclerk.
[ترجمه ترگمان]او هفت اسکناس ۵ پوندی را شمرد و آن ها را به the رساند
[ترجمه گوگل]او هفت پوند 5 پوند را شمرد و آنها را به فروشندگان منتقل کرد

10. Those who have not yet sent in applications should be counted out.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که هنوز در برنامه های کاربردی ارسال نشده اند باید شمارش شوند
[ترجمه گوگل]کسانی که هنوز در برنامه های ارسال نشده اند باید محاسبه شوند

11. The old lady counted out thirty pence and gave it to the shop assistant.
[ترجمه ترگمان]پیرزن سی کو پک را شمرد و به شاگرد مغازه داد
[ترجمه گوگل]بانوی پیر سی نفر پنس را شمرد و به دستیار فروشگاه داد

12. She was counting out 30p, mostly in small change, into my hand.
[ترجمه ترگمان]او در حال شمردن ۳۰ p بود، که بیشتر در تغییر کوچک بود، به دست من
[ترجمه گوگل]او شمارش 30p، اغلب در تغییر کوچک، به دست من بود

13. The teller counted out ten $50 bills.
[ترجمه ترگمان]سخنران ده اسکناس ۵۰ دلاری را شمرد
[ترجمه گوگل]خبرنگار ده مبلغ 50 دلار را محاسبه کرد

14. There is no need to tell the kids that the number of stars cannot be counted out.
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست به بچه ها بگویید که تعداد ستارگان را نمی توان شمرد
[ترجمه گوگل]لازم نیست بچه ها را بگوئید که تعداد ستاره ها را نمی توان شمارش کرد

15. The boxing champion was finally counted out.
[ترجمه ترگمان]سرانجام قهرمان بوکس اعلام شد
[ترجمه گوگل]قهرمان بوکس در نهایت محاسبه شد

پیشنهاد کاربران

depend on. . . روی کسی یا چیزی حساب کردن


count somebody out
کسی را ( در انجام کاری ) حساب نکردن، روی کسی حساب نکرن
to not include someone in an activity
I’m sorry, you’ll have to count me out tonight.

رو من حساب نکن، منو بذار کنار ، من نیستم
To exclude someone from something, often at their own request.
I don't think this ridiculous plan will work, so count me out.

حذف کردن

دست کم گرفتن، شکسته نفسی کردن

put things down, one by one, as you count them
The teller counted out ten $50 bills.


کلمات دیگر: