اختلال، درهم گسیختن، منقطع کردن
disrupting
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
کش مکش
از هم گسیختن
از هم گسیختگی، مختل سازی، اختلال، منقطع سازی، گسستگی
مخل
hormone - disrupting activity
فعالیت مختل کننده هورمون
فعالیت مختل کننده هورمون
فروپاشی
انسجام گریزی
فرا نظم پڌیری
انسجام گریزی
فرا نظم پڌیری
- نوآوری کردن
- دگرگون سازی
- دگرگون سازی
آزار دهنده
کلمات دیگر: