تراشه دور
chip away
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
1. به تدریج چیزی را ضعیف یا کوچک کردن یا کاستن از تاثیر آن، تضعیف، کاستن از تسلط چیزی بر چیز دیگر، از قدرت انداختن، به زیر کشیدن
2. جدا کردن خرده ریزه ها از چیزی سخت با استفاده از یک ابزار
2. جدا کردن خرده ریزه ها از چیزی سخت با استفاده از یک ابزار
محدود شدن
to remove, take away, or withdraw gradually
to gradually make something less effective or destroy it
جداسازی
سوهان زدن، تراشیدن یه چیز سخت
حذف شدن، از بین رفتن، ضعیف شدن یا کردن، کمرنگ شدن، از اهمیت چیزی کاسته شدن
کلمات دیگر: