کلمه جو
صفحه اصلی

button up


(خودمانی) زیپ دهان خود را کشیدن، راز داری کردن، لب فروبستن

انگلیسی به فارسی

دکمه بالا


انگلیسی به انگلیسی

• fasten with a button or buttons; close well

جملات نمونه

1. Button up before going out.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه بری، دکمه رو بزن
[ترجمه گوگل]دکمه را قبل از خروج

2. He can't do his top button up.
[ترجمه ترگمان]اون نمی تونه سرشو بالا نگه داره
[ترجمه گوگل]او نمیتواند دکمه بالاش را بالا ببرد

3. Button up your coat, Nina - it's cold.
[ترجمه ترگمان]نی نا، coat را دکمه کن، هوا سرد است
[ترجمه گوگل]دکمه کت خود را، نینا - سرد است

4. Button up, will you ?
[ترجمه ترگمان]دکمه رو بزن، میشه؟
[ترجمه گوگل]دکمه را بزنید، آیا؟

5. I will button up my tousers after I put on my shirt.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه پیراهنم را پوشیدم، دکمه tousers را فشار می دهم
[ترجمه گوگل]من بعد از اینکه پیراهنم را گذاشتم، دستکش های من را فشار می دهم

6. Hurry and button up your coat otherwise you'll get sick from the cold.
[ترجمه ترگمان]عجله کن و coat را ببند وگرنه از سرما خسته می شوی
[ترجمه گوگل]عجله کن و کت خود را بکشید در غیر این صورت از سرما مریض خواهید شد

7. We should button up our cost.
[ترجمه خجسته السادات جعفری] ما باید دکمه کتمان را ببندیم. دکمه بستن معنی میده
[ترجمه ترگمان]ما باید هزینه مان را افزایش دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید هزینه ما را فشار دهیم

8. The shirt does not button up very easily.
[ترجمه ترگمان]این پیراهن خیلی راحت دکمه را فشار نمی دهد
[ترجمه گوگل]پیراهن خیلی راحت نیست

9. Will you button up the coat by yourself?
[ترجمه ترگمان]خودت این کت را می بندی یا نه؟
[ترجمه گوگل]آیا شما کت را با خود ببرید؟

10. Button up or zip up, then make all clothes neat.
[ترجمه ترگمان]دکمه رو بزن یا خفه شو بعد همه لباسات رو تمیز کن
[ترجمه گوگل]دکمه را بزنید یا بکشید، سپس تمام لباسها را مرتب کنید

11. The rigid headmaster would button up his clothes even on the hottest days.
[ترجمه ترگمان]مدیر سخت مدرسه حتی در گرم ترین روزه ای زندگی اش دکمه لباسش را می بست
[ترجمه گوگل]سرپرست سفت و سخت لباس های خود را حتی در داغ ترین روز ها می کند

12. Could you please button up your mouth?
[ترجمه ترگمان]میشه دهنت رو ببندی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید لطفا دهان خود را فشار دهید؟

13. Button up your shirts. Don't forget to button or zip up all tops, vests, etc.
[ترجمه ترگمان]shirts را دکمه کنید فراموش نکنید که تمام تاپ، جلیقه و غیره را ببندید
[ترجمه گوگل]پیراهن خود را فشار دهید فراموش نکنید که تمام تاپس ها، جلیقه ها و غیره را فشار دهید یا زیپ کنید

14. Button up, will you? I'm talking now.
[ترجمه خجسته] ساکت باش. دارم صحبت میکنم
[ترجمه ترگمان]دکمه رو بزن، میشه؟ الان دارم حرف می زنم
[ترجمه گوگل]دکمه را بزنید، آیا؟ من الان صحبت می کنم

پیشنهاد کاربران

( اصطلاح ) :
1 - ( غیر رسمی ) : تکمیل / نتیجه گیری/ خاتمه دادن موفقانه چیزی یا کاری.
2 - سرکوب کردن یا مهار کردن چیزی.
3 - چیزی که به دقت برنامه ریزی/ نظارت/اداره و. . شده باشد.
4 - ( غیر رسمی ) : buttoned up: اگر بگویید کسی buttoned up است یعنی معمولاً تمایلی ندارید در مورد احساسات و تفکراتش صحبت کنید.

https://en. oxforddictionaries. com/definition/button
https://www. dictionary. com/browse/buttoned - up
https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/buttoned - up





گل گرفتن

( فعل ) بستن دکمه های لباس
Button up your jacket

Button - up shirt: پیراهن دکمه ای.


کلمات دیگر: