1- سرد شدن (و به حرارت طبیعی یا معمولی خود رسیدن) 2- بی علاقه شدن، اشتیاق خود را از دست دادن، آرام شدن
cool off
1- سرد شدن (و به حرارت طبیعی یا معمولی خود رسیدن) 2- بی علاقه شدن، اشتیاق خود را از دست دادن، آرام شدن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to become calmer or less upset.
• مترادف: calm down, loosen up, relax, settle down, simmer down
• مشابه: calm, quiet down, unwind
• مترادف: calm down, loosen up, relax, settle down, simmer down
• مشابه: calm, quiet down, unwind
- It took him a long time to cool off after the fight.
[ترجمه وحیده] مدت زمان زیادی طول می کشد تا به حالت طبیعی خود بعد از جنگ برسد
[ترجمه ترگمان] بعد از جنگ، مدت زیادی طول کشید تا خنک شود[ترجمه گوگل] مدت زمان طولانی برای خنک شدن پس از جنگ بود
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] سردشدن
جملات نمونه
1. Leave her to cool off and then talk to her.
[ترجمه Fatemeh] بذار آروم بشه، بعد باهاش حرف بزن
[ترجمه ترگمان] ولش کن بره و باه اش حرف بزنه[ترجمه گوگل]ترک او را خنک و سپس با او صحبت کنید
2. We dived into the river to cool off.
[ترجمه ترگمان]به داخل رودخانه شیرجه رفتیم تا خنک بشویم
[ترجمه گوگل]ما به رودخانه غرق شدیم تا خنک شود
[ترجمه گوگل]ما به رودخانه غرق شدیم تا خنک شود
3. Maybe he's trying to cool off out there in the rain.
[ترجمه ترگمان]شاید داره سعی می کنه توی بارون خودشو خنک کنه
[ترجمه گوگل]شاید او سعی در خنک کردن باران داشته باشد
[ترجمه گوگل]شاید او سعی در خنک کردن باران داشته باشد
4. He went for a swim to cool off.
[ترجمه ترگمان]رفت شنا کنه تا خنک بشه
[ترجمه گوگل]او برای شنا رفت تا خنک شود
[ترجمه گوگل]او برای شنا رفت تا خنک شود
5. We sat out on the porch to cool off.
[ترجمه ترگمان]روی ایوان نشستیم تا خنک بشویم
[ترجمه گوگل]ما در وان حمام نشستیم تا خنک شود
[ترجمه گوگل]ما در وان حمام نشستیم تا خنک شود
6. The government wants to cool off the economy.
[ترجمه ترگمان]دولت می خواهد اقتصاد را خنک کند
[ترجمه گوگل]دولت می خواهد اقتصاد را خنک کند
[ترجمه گوگل]دولت می خواهد اقتصاد را خنک کند
7. Leave the engine to cool off before you touch it.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بهش دست بزنی، موتور رو خاموش کن
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آن را لمس کنید موتور را خنک کن
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آن را لمس کنید موتور را خنک کن
8. Cool off with an iced drink.
[ترجمه ترگمان] با یه نوشیدنی یخ زده
[ترجمه گوگل]خنک کردن با یک نوشیدنی سرخ شده
[ترجمه گوگل]خنک کردن با یک نوشیدنی سرخ شده
9. We went for a swim to cool off.
[ترجمه ترگمان] رفتیم شنا تا آروم باشیم
[ترجمه گوگل]ما برای شنا رفتیم تا خنک شود
[ترجمه گوگل]ما برای شنا رفتیم تا خنک شود
10. Cool off the carrots quickly.
[ترجمه ترگمان] به سرعت هویج رو خاموش کن
[ترجمه گوگل]سرد کردن هویج به سرعت
[ترجمه گوگل]سرد کردن هویج به سرعت
11. He'd cool off while he took a walk.
[ترجمه ترگمان]وقتی قدم به قدم گذاشت حالش بهتر شده بود
[ترجمه گوگل]او در حالی که پیاده روی می کرد خنک می شد
[ترجمه گوگل]او در حالی که پیاده روی می کرد خنک می شد
12. Savanna animals cool off with a kind of organic radiator by evaporating water from the moist linings of the nasal chambers.
[ترجمه ترگمان]حیوانات با خنک کردن آب از the مرطوب درون حفره های بینی، خنک می شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات ساوانا با یک نوع رادیاتور آلی با تبخیر آب از لایه های مرطوب اتاق های بینی خنک می شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات ساوانا با یک نوع رادیاتور آلی با تبخیر آب از لایه های مرطوب اتاق های بینی خنک می شوند
13. If you have a bad day, cool off before clicking.
[ترجمه ترگمان]، اگه روز بدی داشته باشی قبل از اینکه تق تق کنی
[ترجمه گوگل]اگر روز بدی دارید، قبل از کلیک کردن خنک شوید
[ترجمه گوگل]اگر روز بدی دارید، قبل از کلیک کردن خنک شوید
14. Come on, have some ice tea and cool off.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم یه کم چای بخوریم و خنک بشیم
[ترجمه گوگل]بیا، چای یخ بخور و خنک کن
[ترجمه گوگل]بیا، چای یخ بخور و خنک کن
15. Children cool off in a fountain on the site of the Montreal International Jazz Festival Tuesday, July 2010 in Montreal.
[ترجمه ترگمان]کودکان در روز سه شنبه، جولای ۲۰۱۰ در مونترال، در کنار فواره فستیوال بین المللی جاز در مونترال، خنک می شوند
[ترجمه گوگل]کودکان در فستیوال در محل جشنواره بین المللی جاز بین المللی مونترال خنک می شوند سه شنبه، ژوئیه 2010 در مونترال
[ترجمه گوگل]کودکان در فستیوال در محل جشنواره بین المللی جاز بین المللی مونترال خنک می شوند سه شنبه، ژوئیه 2010 در مونترال
پیشنهاد کاربران
بی خیال
1. سرد و خنک شدن
2. آرام شدن، تقلیل دادن چیزی
3. کاهش قیمت
2. آرام شدن، تقلیل دادن چیزی
3. کاهش قیمت
فرونشینی، ناکنشی
منقضی شدن مدت ( تخصصی حقوق )
سپری شدن مدت
سپری شدن مدت
ناامید شدن
دلسرد کردن
اجازه ندید این شمارو ناامید کنه = don't let that cool you off
دلسرد کردن
اجازه ندید این شمارو ناامید کنه = don't let that cool you off
to become cooler after being very hot
سردتر شدن چیزی یا کسی بعد از اینکه خیلی داغ شده باشد
We went for a swim to cool ourselves off.
سردتر شدن چیزی یا کسی بعد از اینکه خیلی داغ شده باشد
We went for a swim to cool ourselves off.
سرد شدن - فرو نشستن ( خشم افراد یا شرایط بد )
for instance
please don't do anything until things cool off
لطفا کاری نکن تا اب ها از اسیاب بیفته
for instance
please don't do anything until things cool off
لطفا کاری نکن تا اب ها از اسیاب بیفته
کلمات دیگر: