کلمه جو
صفحه اصلی

pileup


انباشتگی کارهای عقب افتاده، تراکم کار

انگلیسی به فارسی

انباشتگی کارهای عقب افتاده، تراکم کار


(رانندگی) تصادف چند ماشین


انگلیسی به انگلیسی

• collision, crash; road accident involving many vehicles
collect, accumulate; be heaped up
a pile-up is a road accident involving several vehicles.

جملات نمونه

1. Eleven cars were involved in a pileup on the motorway.
[ترجمه ترگمان]یازده ماشین در اتوبان درگیر شده بودند
[ترجمه گوگل]یازده خودرو در جاده ای در بزرگراه دخیل بودند

2. Five people have been killed in a motorway pile-up.
[ترجمه ترگمان]پنج نفر توی اتوبان کشته شدن
[ترجمه گوگل]پنج نفر در یک انفجار در بزرگراه کشته شده اند

3. A young man died in a pile-up on the M1 last night.
[ترجمه Bahar] صورتحساب ها ( قبض ها ) ی پرداخت نشده به طرز هشدار دهنده ای بالا رفتند
[ترجمه آرمان نادری] قبوض پرداخت نشده وحشتناک دارن تنلبار میشن.
[ترجمه ترگمان]یه مرد جوون تو یه کپه up دیشب کشته شد
[ترجمه گوگل]یک مرد جوان در شب گذشته در M1 ماند

4. Three people died in a multiple pile-up in freezing fog.
[ترجمه علیزاده] دیروز سه نفر در تصادف میان ۱۲ خودرو در یک بزرگراه مه گرفته آسیب دیدند.
[ترجمه ترگمان]سه نفر تو یه عالمه مه منجمد مردن
[ترجمه گوگل]سه نفر در یک انفجار بزرگ در مه یخ زده جان سپردند

5. Stopping the car short caused a pileup on the highway.
[ترجمه ترگمان]جلوگیری از توقف ماشین باعث شد یه تصادف تو بزرگراه ایجاد بشه
[ترجمه گوگل]توقف کوتاه کردن ماشین موجب انفجار در بزرگراه شد

6. The thick fog has caused several bad pile-ups on the motorway.
[ترجمه ترگمان]مه غلیظ چندین بار در بزرگراه به وجود آمده است
[ترجمه گوگل]مه ضخیم باعث شده است که شمار زیادی از انفجارها در بزرگراه رخ دهد

7. Stopping the car short caused a pileup on the superhighway.
[ترجمه ترگمان]جلوگیری از توقف اتومبیل موجب یک تصادف در شاهراه شد
[ترجمه گوگل]توقف کوتاه کردن ماشین موجب انفجار در بزرگراه شد

8. Ten minutes later six cars were involved in a pile-up near the slip road.
[ترجمه ترگمان]ده دقیقه بعد، شش ماشین در یک ردیف کنار جاده فرعی گیر کرده بودند
[ترجمه گوگل]ده دقیقه بعد، شش خودرو در یک جریمه در نزدیکی جاده لغزش دخیل بودند

9. Ian Connor, 2 pulled 47-year-old David Haigh from his car after the vehicle was involved in a five car pile-up.
[ترجمه ترگمان]ایان کانر، ۲ ساله، دیوید Haigh ۴۷ ساله را بعد از اینکه وسیله نقلیه در یک کپه پنج خودرو درگیر شد، از ماشینش بیرون کشید
[ترجمه گوگل]ایان کانور، 2، دیوید هیف، 47 ساله را از ماشینش کشید و بعد از آنکه خودرویی در یک ماشین پنج ماشین قرار داشت، وارد ماشین شد

10. Pile-up:Two drivers were injured after a three vehicle pile-up in Burscough, Ormskirk.
[ترجمه ترگمان]Pile: دو راننده پس از سه توده وسیله نقلیه در Burscough، Ormskirk زخمی شدند
[ترجمه گوگل]شمارش دو راننده پس از سه شمارش خودرو در بوسکو، اورمسکیرک زخمی شدند

11. Read in studio Back to that news that five people have been killed and another five seriously injured in a motorway pile-up.
[ترجمه ترگمان]در استودیو بخوانید به این خبر که پنج نفر کشته شده اند و پنج نفر دیگر در یک بسته بزرگ بزرگراه زخمی شده اند
[ترجمه گوگل]خواندن در استودیوی بازگشت به آن خبر که پنج نفر کشته شده اند و پنج نفر دیگر نیز در یک انفجار بزرگراه زخمی شده اند

12. One man died and seven were hurt - one seriously - in a three-car pile-up at Drumrane Road, near Limavady.
[ترجمه ترگمان]یک مرد کشته شد و هفت نفر زخمی شدند - یکی جدا شد - در یک کپه سه خودرو در خیابان Drumrane در نزدیکی Limavady
[ترجمه گوگل]یک مرد درگذشت و هفت نفر به طور جدی در یک ماشین سه نفره در جاده Drumrane در نزدیکی Limavady آسیب دیدند

13. Both pile-ups happened in freezing fog.
[ترجمه ترگمان]هر دو pile تو مه منجمد شدن
[ترجمه گوگل]هر دو انفجار رخ داده در مه یخ زده

14. Beyond, a glimpse of carnage - the pile-up on the southbound lane resembled a scrap metal yard.
[ترجمه ترگمان]در آن طرف، یک نظر کشتار - توده اجساد روی جاده جنوبی به یک حیاط فلزی شباهت داشت
[ترجمه گوگل]فراتر از آن، یک نگاه اجمالی به قتل عام - انفجار در خط جنوب غربی شباهت به حیاط قراضه بود

15. Two more dead were trapped in other multiple pile-ups.
[ترجمه ترگمان]دو نفر دیگه هم تو یه multiple دیگه گیر افتادن
[ترجمه گوگل]دو نفر دیگر در چندین انفجار چندگانه به دام افتاده بودند

16. Unpaid bills began to pile up alarmingly.
[ترجمه ترگمان]اسکناس ها به طور وحشتناکی بالا رفته بود
[ترجمه گوگل]صورتحساب های پرداخت نشده به طور هشدار دهنده شروع به جمع شدن کردند

17. Three people were hurt in a 12-car pile up on a fog-bound motorway yesterday.
[ترجمه ترگمان]سه نفر از ماشین ۱۲ نفر در اتوبان با ماشین تصادف کرده بودند
[ترجمه گوگل]دیروز سه نفر در یک کامیون 12 کامیون بر روی یک بزرگراه مه گرفتار آسیب دیده اند

18. Boats often pile up on the rocks in the shallow water.
[ترجمه ترگمان]قایق ها معمولا در آب کم عمق، روی صخره ها انباشته می شوند
[ترجمه گوگل]قایق ها اغلب بر روی سنگ ها در آب کم عمق انباشته می شوند

19. The work has a tendency to pile up if I'm not careful.
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشم، این کار تمایل به بالا رفتن دارد
[ترجمه گوگل]اگر من دقت نکنم، کار تمایل به انباشته شدن دارد

20. Problems were beginning to pile up.
[ترجمه ترگمان]مشکلات شروع به جمع شدن کرده بودند
[ترجمه گوگل]مشکلات شروع به جمع شدن کردند

21. Work tends to pile up if I don't keep on top of it.
[ترجمه ترگمان]اگر به بالای آن نگاه نکنم کار روی هم تلنبار می شود
[ترجمه گوگل]اگر من در بالای آن کار نکنم کار به جوش میافتد

22. We can continue to pile up such program models indefinitely.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به طور نامحدود چنین مدل هایی را مرتب کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم به طور انبوه این برنامه های برنامه را به طور کامل بکشیم

23. Guilty secrets begin to pile up that may be disclosed to no one else at all, not even friends or family.
[ترجمه ترگمان]رازهای گناه شروع به جمع شدن می کنند که ممکن است برای هیچ کس دیگری فاش نشود، حتی دوستان یا خانواده
[ترجمه گوگل]اسرار گناهان شروع به انباشته شدن می کنند که ممکن است به هیچ کس دیگری، حتی دوستان و خانواده، افشا شود

24. They pile up brushwood to dim her in lolloping flames.
[ترجمه ترگمان]بوته های خار را از هم جدا می کنند تا او را در شعله های فروزان نگه دارند
[ترجمه گوگل]آنها سرش را تکه تکه می کنند تا او را در آتش شعله ور کند

25. Recently it has started to pile up quite quickly.
[ترجمه ترگمان]اخیرا به سرعت شروع به جمع کردن آن ها کرده است
[ترجمه گوگل]به تازگی شروع به جمع شدن بسیار سریع کرده است

26. He lets waste bits of paper pile up in his room - he won't let me touch them.
[ترجمه ترگمان]او می گذارد تکه های کاغذ را در اتاقش جمع کند - او به من اجازه نمی دهد که آن ها را لمس کنم
[ترجمه گوگل]او اجازه می دهد چندین عدد کاغذ را در اتاق خود جدا کند - او اجازه نخواهد داد من آنها را لمس کنم

27. Four cars damaged in the pile up have been towed away for forensic tests.
[ترجمه ترگمان]چهار خودرو که در انبار آسیب دیده اند، برای آزمایش های قانونی از بین رفته اند
[ترجمه گوگل]چهار خودروی آسیب دیده در شمع، برای آزمایش های قانونی دور افتاده اند

28. To pile up the runs you must get over 40 with three darts - any excess is added to your score.
[ترجمه ترگمان]برای جمع کردن the، شما باید بیش از ۴۰ با سه نیزه داشته باشید - هر مقدار اضافی به امتیاز شما اضافه می شود
[ترجمه گوگل]برای انبساط اجرا، شما باید بیش از 40 با سه دارت را دریافت کنید - هر گونه اضافی به نمره شما افزوده می شود

پیشنهاد کاربران

جمع و جور کردن

انباشته شدن، تلنبار شدن

accumulate. . . . . . . . جمع شدن

روی هم انبارکردن

تصادف زنجیره ای، تصادف های سریالی، تصادف بیشتر از دو تا ماشین که روی هم انباشته میشوند !

افزایش یافتن
. کپه شدن

تصادف، تصادم، سانحه

حجیم شدن

1 تصادف زنجیره ای ( هنگامی که چند خودرو با هم تصادف میکنند )
2 اندوخته، انباشته

increase in quantity, accumulate

تلنبار شدن

انباشته شدن

روی هم تله شدن

Pile up all the bodies
همه جسد هاروجمع کن

[خودرو و رانندگی]

برخورد زنجیره ای ، برخورد پشتِ هم

تصادف زنجیره ای ، تصادف پشتِ هم ، تصادف چندگانه


کلمات دیگر: