کلمه جو
صفحه اصلی

continuing


معنی : مسلسل، مداوم
معانی دیگر : لاینقطع

انگلیسی به فارسی

مداوم، لاینقطع


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: still going on or happening; not over.

- There is continuing interest in having a games club.
[ترجمه ترگمان] علاقه به داشتن یک باشگاه ورزشی ادامه دارد
[ترجمه گوگل] علاقه داشتن به داشتن یک باشگاه بازی وجود دارد

• constant, enduring, perpetual

مترادف و متضاد

مسلسل (صفت)
consecutive, successive, connected, linked, catenary, continued, uninterrupted, concatenated, continuing, continuos, unceasing

مداوم (صفت)
stable, persistent, continuous, uninterrupted, steady, unremitting, continuing, ongoing, running

ongoing


Synonyms: persisting, persevering, maintaining, carrying on, pursuing, advancing, progressing, enduring, lasting, sustaining, chronic, permanent


جملات نمونه

1. Despite the continuing recession, the government has asked people to keep faith with its reforms.
[ترجمه ترگمان]با وجود رکود ادامه دار، دولت از مردم خواسته است تا به اصلاحات خود ایمان داشته باشند
[ترجمه گوگل]علیرغم رکود اقتصادی، دولت از مردم خواسته است تا با اصلاحات خود ایمان داشته باشند

2. They resolved on continuing the struggle.
[ترجمه الهام قدوسی] آنها برای ادامه مبارزه به توافق رسیدند.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که مبارزه را ادامه دهند
[ترجمه گوگل]آنها برای ادامه مبارزه تصمیم گرفتند

3. Congress is continuing to oppose the President's healthcare budget.
[ترجمه ترگمان]کنگره همچنان به مخالفت با بودجه مراقبت های بهداشتی رئیس جمهور ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]کنگره همچنان با مخالفت با بودجه مراقبت های بهداشتی رئیس جمهور مخالفت می کند

4. The number of car accident deaths is continuing to decline.
[ترجمه ترگمان]شمار تلفات تصادفات جاده ای در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]تعداد مرگ و میر ناشی از حادثه اتومبیل همچنان در حال کاهش است

5. Continuing violence will retard negotiations over the country's future.
[ترجمه ترگمان]ادامه خشونت ها مذاکرات آینده کشور را به تعویق می اندازد
[ترجمه گوگل]ادامه خشونت ها مذاکرات را در مورد آینده کشور متوقف خواهد کرد

6. I am continuing to apply for jobs.
[ترجمه ترگمان]من به درخواست برای شغل ادامه می دهم
[ترجمه گوگل]من همچنان به درخواست کار مشغول هستم

7. I see no point in continuing this conversation.
[ترجمه الهام قدوسی] من دلیلی برای ادامه این گفتگو نمی بینم.
[ترجمه ترگمان]من هیچ دلیلی نمی بینم که این بحث رو ادامه بدم
[ترجمه گوگل]من هیچوقت نفهمیدم این گفتگو ادامه یابد

8. The continuing search for drugs to combat viral infections presents medicine with one of its greatest challenges in the twenty-first century.
[ترجمه ترگمان]ادامه جستجوی داروها برای مبارزه با عفونت های ویروسی، پزشکی را با یکی از بزرگ ترین چالش ها در قرن بیست و یکم معرفی می کند
[ترجمه گوگل]جستجوی مداوم مواد مخدر برای مبارزه با عفونت های ویروسی پزشکی را با یکی از بزرگترین چالش های قرن بیست و یکم ارائه می دهد

9. The front page is devoted to the continuing saga of the hijack.
[ترجمه ترگمان]صفحه اول به داستان دنباله دار of اختصاص دارد
[ترجمه گوگل]صفحه اول به حماقت مداوم حادثه اختصاص یافته است

10. Higher education is a continuing developmental process .
[ترجمه ترگمان]آموزش عالی یک فرآیند رشد مستمر است
[ترجمه گوگل]آموزش عالی یک روند در حال توسعه است

11. The continuing presence of American troops on Korean soil remains a very sore point with these students.
[ترجمه الهام قدوسی] حضور مداوم نیروهای آمریکایی در خاک کره برای این دانش آموزان بسیار ناراحت کننده است.
[ترجمه ترگمان]ادامه حضور نیروهای آمریکایی در خاک کره، یک نقطه بسیار دردناک با این دانشجویان است
[ترجمه گوگل]حضور دائمی نیروهای آمریکایی در خاک کره، با این دانش آموزان بسیار ناراحت کننده است

12. This action makes a mockery of the Government's continuing protestations of concern.
[ترجمه ترگمان]این عمل موجب تمسخر و ابراز نگرانی دولت از نگرانی دولت شده است
[ترجمه گوگل]این اقدام باعث خشنودی اعتراضات دولت از نگرانی می شود

13. The incident proved the need for a continuing military presence in the area.
[ترجمه ترگمان]این حادثه نیاز به ادامه حضور ارتش در منطقه را ثابت کرد
[ترجمه گوگل]این حادثه نیاز به حضور نظامی در منطقه را ثابت کرد

14. The board of inquiry is continuing its investigations.
[ترجمه ترگمان]هیات تحقیق تحقیقات خود را ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]هیئت تحقیقات تحقیقات خود را ادامه می دهد

15. Negotiations about his transfer are continuing off the pitch.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات در مورد انتقال وی در حال ادامه دادن به تبلیغ است
[ترجمه گوگل]مذاکرات مربوط به انتقال او از زمین ادامه دارد

پیشنهاد کاربران

ادامه دار

مداوم

مستمر، دائم، دائمی، مدام، مستدام، پایا، پایدار

مستمر - مداوم - بی وقفه - پیوسته

ممتد

در بعضی جملات به معنای "در ادامه" می باشد


کلمات دیگر: