کلمه جو
صفحه اصلی

shooter


معنی : تیرانداز، تفنگ درکن
معانی دیگر : تیرانداز، تفنگ درکن

انگلیسی به فارسی

تیرانداز، تفنگ درکن


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that shoots; person or thing that fires weapons

مترادف و متضاد

تیرانداز (اسم)
archer, toxophilite, shooter, bowman

تفنگ درکن (اسم)
shooter

جملات نمونه

1. if i am saved from this shooter . . .
اگر جستم از دست این تیرزن . . .

2. 'You got a shooter?' he asked.
[ترجمه ترگمان]تو تیرانداز داری؟ پرسید:
[ترجمه گوگل]شما یک تیرانداز دارید؟ او درخواست کرد

3. An eyewitness identified him as the shooter.
[ترجمه ترگمان]یه شاهد عینی اونو به عنوان تیرانداز شناسایی کرده
[ترجمه گوگل]یک شاهد عینی او را به عنوان تیرانداز شناسایی کرد

4. The headmaster confiscated Tommy's pea - shooter.
[ترجمه ترگمان]مدیر هتل نخود نخود \"تامی\" رو توقیف کرد
[ترجمه گوگل]سرپرست تیرانداز تامی تیرانداز را ضبط کرد

5. He's thought to be the best shooter in the league.
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کرد که بهترین تیرانداز تو لیگ باشه
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد بهترین تیرانداز در لیگ است

6. Allie was the second best shooter on the rifle team.
[ترجمه ترگمان]الی بهترین تیرانداز روی تیم rifle بود
[ترجمه گوگل]Allie دومین تیرانداز در تیم اسلحه بود

7. Everybody wanted to be the shooter.
[ترجمه ترگمان]همه می خواستند تیرانداز باشند
[ترجمه گوگل]همه می خواستند تیرانداز باشند

8. She has neither been the ace shooter she used to be nor the team leader she hoped to be.
[ترجمه ترگمان]او نه تنها تیرانداز بود و نه رهبر تیمی بود که او امیدوار بود باشد
[ترجمه گوگل]او تا به حال تیرانداز ACE او بوده است و نه رهبر تیم او امیدوار بود

9. A 7 7-percent free throw shooter, Hamilton hit the shot, an the score was tied.
[ترجمه ترگمان]یک فرد ۷ ۷ - ۷ درصد آزاد پرتاب، همیلتون به عکس ضربه زد، امتیاز بسته شد
[ترجمه گوگل]هامیلتون 7 گل تیرانداز 7 نفره آزاد را به گل زد، گل زده شد

10. Eddie is a good free throw shooter.
[ترجمه ترگمان]ادی تیرانداز خوبی است
[ترجمه گوگل]ادی یک تیرانداز پرتاب خوب است

11. The little three-point shooter takes the shots and sinks both of them so neatly that the net barely moves.
[ترجمه ترگمان]تیرانداز سه نقطه ای عکس ها را می گیرد و هر دوی آن ها را چنان تمیز می کند که تور به سختی حرکت می کند
[ترجمه گوگل]تیرانداز کوچک سه نقطه عکس ها را می گیرد و هر دو آنها را به طرز شادابانه ای می کشد که خالصانه به سختی حرکت می کند

12. He said Shooter, who admitted the blackmail plot at an earlier hearing, was an author of several works of fiction.
[ترجمه ترگمان]او گفت که شو تر که اعتراف به توطئه باجگیری را در جلسه قبلی خود پذیرفت، نویسنده چندین کتاب داستان بود
[ترجمه گوگل]او گفت که 'تیرانداز'، که در یک جلسه پیش از آن، طرح تخلف را پذیرفته بود، نویسنده چندین آثار داستان بود

13. A 7 7 percent free throw shooter, he hit the shot, and the score was tied.
[ترجمه ترگمان]۷ ۷ درصد فرد تیرانداز آزاد، به عکس ضربه زد و امتیاز بسته شد
[ترجمه گوگل]7 7٪ تیرانداز پرتاب آزاد، او ضربه زد و نمره گره خورده بود

14. Shooter Brian Evans can barely raise his ailing arm.
[ترجمه ترگمان]شوت شوت برایان ایوانس به سختی می تواند بازوی بیمار خود را بزرگ کند
[ترجمه گوگل]تیرانداز براون ایوانز می تواند به آرامی بازوی بیمار خود را بالا ببرد

پیشنهاد کاربران

تیرانداز

شلیک کن

پرتاب کننده:بازی بسکتبال

ضارب، فرد ضارب


کلمات دیگر: