کاهش یافته است، رها کردن، انداختن، چکیدن، سقوط کردن، از قلم انداختن، ژوشیدن
dropped
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] اخراج کردن، کاهش یافته، تنزل یافته
جملات نمونه
1. airplanes dropped bombs
هواپیماها بمب انداختند.
2. airplanes dropped supplies for the soldiers
هواپیماها برای سربازان سازو برگ ریختند.
3. he dropped and shattered the jug
او کوزه را انداخت و خرد کرد.
4. he dropped back to pass the ball
او عقب رفت تا توپ را پاس بدهد.
5. he dropped his objection
او دست از مخالفت برداشت.
6. he dropped off in front of the t. v.
او جلو تلویزیون به خواب رفت.
7. he dropped out of school at the age of fourteen
در چهارده سالگی مدرسه را ترک کرد.
8. he dropped several good suggestions
ضمن صحبت چندین پیشنهاد خوب کرد.
9. he dropped the line over the horse's neck
افسار را بر گردن اسب انداخت.
10. he dropped the sack and the sugar spilled all over the ground
کیسه را انداخت و شکرها روی زمین پخش شد.
11. he dropped them both with a single bullet
با یک گلوله هر دوی آنها را نقش بر زمین کرد.
12. i dropped in to see how my father was doing
به منزل پدرم رفتم ببینم چه می کند.
13. our team dropped five straight games
تیم ما پنج مسابقه ی متوالی را باخت.
14. the child dropped a dollop of ice cream on her lap
بچه یک تکه از بستنی را روی دامن خود ریخت.
15. the germans dropped a bomb on the bridge
آلمان ها بمبی روی پل انداختند.
16. the glass dropped from my hand
لیوان از دستم افتاد.
17. the workers dropped some of their demands
کارگران از برخی خواسته های خود صرفنظر کردند.
18. their voices dropped to a whisper
صدایشان به نجوا کاهش یافت (تبدیل شد).
19. a gentle rain dropped
باران ملایمی می بارید.
20. his pulse rate dropped suddenly
ناگهان نبض او افتاد.
21. suddenly the curtain dropped
ناگهان پرده (ی نمایش) پایین آمد.
22. the city's defenders dropped heavy objects on the attackers
مدافعان شهر اشیای سنگین را بر سر مهاجمان ریختند.
23. the project has been dropped with little hope of resurrection
از آن طرح صرفنظر شده است و امیدی به احیای آن نیست.
24. support for his government has dropped away
حمایت (پشتیبانی) از دولت او کم شده است.
25. the price of gold has dropped
قیمت طلا تنزل کرده است.
26. when they saw their uncle's ghost, their jaws dropped
وقتی که روح عمویشان را دیدند دهانشان از شگفتی باز ماند.
27. in the course of battle, one of his friends dropped mortally wounded
طی نبرد یکی از دوستانش با زخم مهلکی نقش بر زمین شد.
28. he was probing the mud with a stick looking for the ring he had dropped
او با چوب گل را هم می زد و دنبال انگشتری می گشت که از دستش افتاده بود.
پیشنهاد کاربران
در بعضی جاها هم معنی در انداختن یا فاش شدن هم میده
the matter was dropped
the matter was dropped
به معنی افتادن
مثلا:
The output currents of different kinds of liquids dropped on the silicon wafer were studied
جریان خروجی ناشی از افتادن مایعات مختلف بر روی ویفر سیلیکون مطالعه شد
مثلا:
The output currents of different kinds of liquids dropped on the silicon wafer were studied
جریان خروجی ناشی از افتادن مایعات مختلف بر روی ویفر سیلیکون مطالعه شد
استعفا
به معنی افتاد
لطفا لایک کنید
دوستون داذم
لطفا لایک کنید
دوستون داذم
رفع شدن
افتاد. مثلا ؛ when my mother dropped her cup , the coffee spilled on her dress
گذشته فعل ( ( drop ) ) که به معنی رها کردن می باشد. مثال:
the dog dropped the meat
سگ گوشت را رها کرد
the dog dropped the meat
سگ گوشت را رها کرد
به معنای انداختن می باشد.
The travelers dropped a large stone in to the pot
The travelers dropped a large stone in to the pot
انداخته شده
ول کرد . انداخت
رد شدن، رفوزه شدن
مثال
A lot of my classmates dropped french after ninth grade
خیلی از همکلاسی های من فرانسوی را بعد از نه بار رد شدند
مثال
A lot of my classmates dropped french after ninth grade
خیلی از همکلاسی های من فرانسوی را بعد از نه بار رد شدند
حذف شدن
قبلا ریخته شده
افتاد، انداخت ، اخراج
بیرون امد
پرتاب کردن
به معنی : افتاد
لطفا لایک کنید
دوستون دارم♥
لطفا لایک کنید
دوستون دارم♥
افتادن - خارج شدن
انداختن یا انداخت. اخراج
انداخت
ترک تحصیل
dropped messages
در متون کامپیوتری پیام های ناقص میشه
در متون کامپیوتری پیام های ناقص میشه
کلمات دیگر: