1. he is the personification of honesty
او مظهر درستکاری است.
2. in medieval literature, the personification of animals was customary
در ادبیات قرون وسطی انسان انگاری حیوانات عادی بود.
3. in his poetry, the lion is a personification of pride
در شعر او شیر تنایشی از غرور است.
4. She played a character who was the personification of evil.
[ترجمه ترگمان]او شخصیتی داشت که مظهر شیطان بود
[ترجمه گوگل]او شخصیتی را که شخصیت بد است بازی کرد
5. She was the personification of elegance.
[ترجمه ترگمان]او مظهر آراستگی و آراستگی بود
[ترجمه گوگل]او شخصیت ظرافت بود
6. Santa Claus is the personification of Christmas.
[ترجمه ترگمان] بابانوئل نماد کریسمس - ه
[ترجمه گوگل]بابا نوئل شخصیت کریسمس است
7. He looked the personification of misery.
[ترجمه ترگمان]او مظهر بیچارگی و بدبختی بود
[ترجمه گوگل]او شخصیت بدبختی را نگاه کرد
8. He was usually the personification of kindness.
[ترجمه ترگمان]او همیشه مظهر مهربانی بود
[ترجمه گوگل]او معمولا شخصیت مهربانی بود
9. He became the personification of the financial excess of the 1980s.
[ترجمه ترگمان]او به شخصیت excess مالی دهه ۱۹۸۰ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او شخصیت مالی بیش از دهه 1980 شد
10. But I must be clearer what kind of personification this is.
[ترجمه ترگمان]اما باید واضح تر از این باشم که این چه جور موجوداتی است
[ترجمه گوگل]اما من باید واضح تر بگوییم کدام شخصیت این است
11. Personification: e. g. The nutrients are used by the tissues for building and repair.
[ترجمه ترگمان]Personification: e گرم مواد مغذی توسط بافت ها برای تعمیر و نگهداری مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]شخصیت e g مواد مغذی توسط بافت ها برای ساخت و تعمیر استفاده می شود
12. Also shown are Leto and probably Ortygia, the personification of the island of Delos.
[ترجمه ترگمان]همچنین نشان داده می شود که Leto و احتمالا Ortygia، مظهر جزیره رودس هستند
[ترجمه گوگل]همچنین نشان داده شده است Leto و احتمالا Ortygia، شخصیت از جزیره Delos
13. Hera becomes an impartial, giving and destroying, personification of nature at its most hidden.
[ترجمه ترگمان]هرا بی طرف، بخشش و نابود سازی و تجسم طبیعت در most پنهان خود شده است
[ترجمه گوگل]هرا تبدیل به یک بی طرف، دادن و نابود کردن، شخصی سازی طبیعت در آن پنهان ترین
14. Mait had trained him to be the personification of Death, his own private Baron Samedi.
[ترجمه ترگمان]Mait او را آموزش داده بود که مظهر مرگ و Baron private his باشد
[ترجمه گوگل]مایت او را آموزش داده بود تا شخصیت مرگ، خصوصی خود را بارون Samedi
15. Political integrity assumes a particularly deep personification of the community or state.
[ترجمه ترگمان]تمامیت سیاسی بخشی عمیق از جامعه یا دولت را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]یکپارچگی سیاسی یک شخصیت عمیق عمیق از جامعه یا دولت را به خود اختصاص می دهد