کلمه جو
صفحه اصلی

averse


معنی : متنفر، مخالف، بیزار، برخلاف میل
معانی دیگر : نامتمایل، بی میل

انگلیسی به فارسی

بیزار، مخالف، متنفر، برخلاف میل


مخالف، بیزار، متنفر، برخلاف میل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: aversely (adv.), averseness (n.)
• : تعریف: strongly opposed or disinclined; unwilling (usu. fol. by "to").
مترادف: indisposed, opposed, resistant
متضاد: avid, inclined
مشابه: antipathetic, contrary, hostile, loath, reluctant, unwilling

- She was averse to lending her son any more money.
[ترجمه ترگمان] او از این که به پسرش پول قرض بدهد بدش می آمد
[ترجمه گوگل] او مخالفت با واریز کردن پسرش بود
- I'm not averse to dancing; I'm just not very good at it.
[ترجمه ترگمان] من مخالف رقص نیستم، اما من در این کار خوب نیستم
[ترجمه گوگل] من مخالف رقص نیستم؛ من فقط در آن خیلی خوب نیستم

• opposed, unwilling; loath
if you are not averse to something, you quite like it or quite want to do it; a formal word.

مترادف و متضاد

متنفر (صفت)
abhorring, hating, averse

مخالف (صفت)
contrary, contradictory, adverse, averse, dissident, antagonistic, defiant, opposing, dissenting, converse, antipodal, repugnant, reluctant

بیزار (صفت)
averse, tired, weary, fed-up, loath, hateful, fastidious

برخلاف میل (صفت)
averse

opposing


Synonyms: afraid, allergic, antagonistic, antipathetic, contrary, disinclined, disliking, having no use for, hesitant, hostile, ill-disposed, indisposed, inimical, loath, nasty, perverse, reluctant, uneager, unfavorable, unfriendly, unwilling


Antonyms: caring, liking, loving, sympathetic


جملات نمونه

1. she was averse to reporters and the press
او از خبرنگاران و روزنامه ها بیزار بود.

2. he is not averse to joking during class
او با شوخی سر کلاس مخالفتی ندارد.

3. We are averse to such noisy surroundings.
[ترجمه ترگمان]ما با چنین محیط پر سر و صدایی مخالف هستیم
[ترجمه گوگل]ما در برابر چنین محیط پر سر و صدا مخالف هستیم

4. I was not averse to fighting with any boy who challenged me.
[ترجمه ترگمان]با هر پسری که مرا به مبارزه دعوت می کرد مخالف نبودم
[ترجمه گوگل]من مخالف مبارزه با هیچ پسر دیگری نیستم که به من چالش زد

5. I am not averse to a dance party and a good mean after a week's hard work.
[ترجمه ترگمان]من با یک مهمانی رقص مخالف نیستم و بعد از یک هفته کار سخت
[ترجمه گوگل]من به یک رقص رقص نپرداخته ام و یک معنی خوب بعد از یک کار سخت در هفته است

6. He seems to be averse to hard work.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مخالف کار سخت است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد مخالف کار سخت است

7. I'm not averse to a drop of whisky after dinner.
[ترجمه ترگمان]بعد از شام با یک قطره ویسکی مخالف نیستم
[ترجمه گوگل]من بعد از شام یک قطره ویسکی مخالف نیستم

8. I don't smoke cigarettes, but I'm not averse to the occasional cigar.
[ترجمه ترگمان]سیگار نمی کشم، اما با سیگار گاهی مخالف نیستم
[ترجمه گوگل]من سیگار نمی کشم، اما من به سیگار گاه به گاه مخالف نیستم

9. She was so self-conceited that she was averse to all advice from others.
[ترجمه ترگمان]به قدری ازخودراضی بود که از دیگران بدش نمی آمد
[ترجمه گوگل]او خیلی متقاعد شده بود که از تمام توصیه های دیگران مخالف است

10. Few MPs are averse to the attention of the media.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از اعضای پارلمان مخالف توجه رسانه ها هستند
[ترجمه گوگل]چند نماینده مجلس از توجه رسانه ها مخالفت دارند

11. I mentioned it to Kate and she wasn't averse to the idea.
[ترجمه ترگمان]من آن را به کیت گفتم و او مخالف این فکر نبود
[ترجمه گوگل]من آن را به کیت ذکر کردم و او این ایده را نداشت

12. He's not averse to publicity, of the right kind.
[ترجمه ترگمان]اون مخالف شهرت نیست، از نوع درست
[ترجمه گوگل]او مخالف تبلیغات نیست، از نوع مناسب

13. Some banks are risk averse .
[ترجمه ترگمان]برخی از بانک ها با ریسک روبرو هستند
[ترجمه گوگل]برخی از بانک ها ریسک پذیر هستند

14. Top left: Rachel isn't averse to peeling paint or chipped objetsd'art.
[ترجمه ترگمان]سمت چپ: ریچل با نقاشی کشیدن نقاشی یا هنر objetsd مخالف نیست
[ترجمه گوگل]بالا سمت چپ: راشل مخالف لایه برداری از رنگ یا شیپور چوبی نیست

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

He is not averse to joking during class.

او با شوخی سر کلاس مخالفتی ندارد.


She was averse to reporters and the press.

او از خبرنگاران و روزنامه‌ها بیزار بود.


پیشنهاد کاربران

برضد، در تضاد، بیزار، متنفر، بی تمایل

ریسک گریز
risk averse

They desire to put out the light of Allah with their mouths but Allah will perfect His light, though the unbelievers may be averse
اینجا در آیه قران معنای اکراه میده

گریز


کلمات دیگر: