(روان پزشکی) فروپاشی مکانیسم های دفاعی، حملهی قلبی
decompensation
(روان پزشکی) فروپاشی مکانیسم های دفاعی، حملهی قلبی
انگلیسی به فارسی
(روانپزشکی) فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
(پزشکی) ناتوانی قلب، حملهی قلبی
تخفیف
انگلیسی به انگلیسی
• inability to operate properly, loss of the ability to compensate (medicine)
جملات نمونه
1. Despite the dangers of fatal decompensation, we think that interferon alfa should be considered for treating patients with cirrhosis.
[ترجمه ترگمان]علی رغم خطرات ناشی از decompensation مرگبار، ما فکر می کنیم که اینترفرون باید برای درمان بیماران مبتلا به سیروز درنظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]علیرغم خطرات فساد کشنده، ما فکر می کنیم که اینترفرون الف برای درمان بیماران مبتلا به سیروز در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]علیرغم خطرات فساد کشنده، ما فکر می کنیم که اینترفرون الف برای درمان بیماران مبتلا به سیروز در نظر گرفته می شود
2. Objective. To determine the risk factors of sagittal decompensation after long instrumentation and fusion to L5 or S
[ترجمه ترگمان]هدف برای تعیین عوامل خطر of سهمی مانند بعد از ابزار دقیق و واکنش به L۵ یا S
[ترجمه گوگل]هدف، واقعگرایانه برای تعیین عوامل خطر تخفیف ساجیتال بعد از ابزار دقیق و همجوشی با L5 یا S
[ترجمه گوگل]هدف، واقعگرایانه برای تعیین عوامل خطر تخفیف ساجیتال بعد از ابزار دقیق و همجوشی با L5 یا S
3. This patient developed severe hepatitis with hepatic decompensation.
[ترجمه ترگمان]این بیمار هپاتیت شدیدی را در کبد خود ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]این بیمار مبتلا به هپاتیت شدید با اختلال کبدی شد
[ترجمه گوگل]این بیمار مبتلا به هپاتیت شدید با اختلال کبدی شد
4. None suffered from postoperative secondary intraocular hemorrhage, decompensation of corneal endothelium and other serious complications.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از خونریزی postoperative secondary، decompensation در اندوتلیوم و دیگر مشکلات جدی آسیب ندیدند
[ترجمه گوگل]هیچکدام از خونریزیهای داخل چشمی ثانویه پس از عمل، کاهش تخریب اندوتلیوم قرنیه و سایر عوارض جدی رنج نمی برد
[ترجمه گوگل]هیچکدام از خونریزیهای داخل چشمی ثانویه پس از عمل، کاهش تخریب اندوتلیوم قرنیه و سایر عوارض جدی رنج نمی برد
5. No intraoperative vitreous bleeding, persisting corneal endothelial decompensation, secondary cataract and surgery-related cystoid macular edema postoperatively were observed in the operated eyes.
[ترجمه ترگمان]No intraoperative خونریزی، persisting، decompensation اندوتلیال، آب مروارید دوم و edema macular cystoid با عمل جراحی در چشمان operated مشاهده شد
[ترجمه گوگل]بدون خونریزی شیشه ای درون عمل، تداخل تخفیف اندوتلیال قرنیه، کاتاراکت ثانویه و ادم کمر ماستولای سیستئید مرتبط با جراحی در چشم های عمل شده مشاهده شد
[ترجمه گوگل]بدون خونریزی شیشه ای درون عمل، تداخل تخفیف اندوتلیال قرنیه، کاتاراکت ثانویه و ادم کمر ماستولای سیستئید مرتبط با جراحی در چشم های عمل شده مشاهده شد
6. Heart Failure Decompensation and All-Cause Mortality in Relation to Percent Biventricular Pacing in Patients With Heart Failure: Is a Goal of 100% Biventricular Pacing Necessary?
[ترجمه ترگمان]نارسایی قلبی و مرگ و میر همه - علت مرگ و میر در ارتباط با درصد Biventricular Pacing در بیماران با شکست قلبی: آیا هدف ۱۰۰ % Biventricular Pacing لازم است؟
[ترجمه گوگل]کاهش ضربان قلب و مرگ و میر ناشی از مرگ و میر در ارتباط با درصد زایمان دو طرفه در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی: آیا هدف 100٪ ضربان قلب دو طرفه ضروری است؟
[ترجمه گوگل]کاهش ضربان قلب و مرگ و میر ناشی از مرگ و میر در ارتباط با درصد زایمان دو طرفه در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی: آیا هدف 100٪ ضربان قلب دو طرفه ضروری است؟
7. A relation between liver failure and interferon alfa seems probable in the patients who did not have hepatic decompensation before treatment.
[ترجمه ترگمان]رابطه بین شکست کبد و اینترفرون به نظر می رسد که در بیمارانی که قبل از درمان اسهال did نداشتند
[ترجمه گوگل]ارتباط بین نارسایی کبدی و اینترفرون آلفا احتمالا در بیمارانی است که قبل از درمان اختلال کبدی نداشته اند
[ترجمه گوگل]ارتباط بین نارسایی کبدی و اینترفرون آلفا احتمالا در بیمارانی است که قبل از درمان اختلال کبدی نداشته اند
8. We report on patients with chronic viral hepatitis who died of hepatic decompensation during or shortly after interferon alfa treatment.
[ترجمه ترگمان]ما به بیمارانی با هپاتیت ویروسی مزمن گزارش می دهیم که در طول مدت کوتاهی پس از اینترفرون در اثر بیماری کبد فوت کردند
[ترجمه گوگل]ما در مورد بیماران مبتلا به هپاتیت مزمن ویروسی که در طی یا در مدت کوتاهی پس از درمان اینترفرون آلفا از کمبود کبد فوت کردیم، گزارش شده است
[ترجمه گوگل]ما در مورد بیماران مبتلا به هپاتیت مزمن ویروسی که در طی یا در مدت کوتاهی پس از درمان اینترفرون آلفا از کمبود کبد فوت کردیم، گزارش شده است
9. The primary endpoint was the occurrence of portal vein thrombosis, while secondary endpoints were survival and decompensation, Villa said.
[ترجمه ترگمان]ویلا گفت: نقطه پایانی اصلی وقوع of پورتال است در حالی که نقاط پایانی دارای بقا و decompensation هستند
[ترجمه گوگل]والی گفت: نقطه پایانی اولیه وقوع ترومبوز ورید ورید بود، در حالی که نقطه پایان ثانویه، بقای و کمبود بود
[ترجمه گوگل]والی گفت: نقطه پایانی اولیه وقوع ترومبوز ورید ورید بود، در حالی که نقطه پایان ثانویه، بقای و کمبود بود
10. Objective: To investigate the clinical relationship and diagnostic value of ascites and gallbladder wall thickening during hepatocirrhosis decompensation.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی رابطه بالینی و ارزش تشخیصی دیواره ascites و کیسه صفرا در طی hepatocirrhosis decompensation
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ارتباط بالینی و ارزش تشخیصی آسیتها و ضخیم شدن دیواره کیسه صفرا در زمان کمبود قلب و عروق کرونر
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ارتباط بالینی و ارزش تشخیصی آسیتها و ضخیم شدن دیواره کیسه صفرا در زمان کمبود قلب و عروق کرونر
11. This is why interferon, and most likely therapeutic vaccines, can cause hepatic decompensation in patients who have already developed cirrhosis of the liver.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل اینترفرون و بیشتر واکسن های درمانی می توانند منجر به اسهال کبدی در بیمارانی شوند که دچار سیروز جگر شده اند
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که اینترفرون و احتمالا واکسن های درمانی، می تواند باعث کاهش میزان دفع کبدی در بیماران مبتلا به سیروز کبدی شود
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که اینترفرون و احتمالا واکسن های درمانی، می تواند باعث کاهش میزان دفع کبدی در بیماران مبتلا به سیروز کبدی شود
12. The microgravity conditions of orbiting space stations are known to have adverse effects on human physiology, including cardiac decompensation and loss of bone mass.
[ترجمه ترگمان]شرایط microgravity ایستگاه های فضایی به دور هم شناخته شده است که اثرات نامطلوبی بر فیزیولوژی انسان از جمله ضربان قلب و از دست دادن جرم استخوان دارند
[ترجمه گوگل]شرایط میکرو گرانشی ایستگاه های فضایی اطراف به اثرات نامطلوب بر فیزیولوژی انسانی، از جمله کاهش میزان قلب و از دست دادن توده استخوانی است
[ترجمه گوگل]شرایط میکرو گرانشی ایستگاه های فضایی اطراف به اثرات نامطلوب بر فیزیولوژی انسانی، از جمله کاهش میزان قلب و از دست دادن توده استخوانی است
13. The prognosis depends on the cause, site, duration, and degree of kidney damage and renal decompensation.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی بستگی به علت، محل، مدت و درجه آسیب کلیه و decompensation کلیه دارد
[ترجمه گوگل]پیش آگهی بستگی به علت، محل، مدت زمان و درجه آسیب کلیه و کمبود کلیه دارد
[ترجمه گوگل]پیش آگهی بستگی به علت، محل، مدت زمان و درجه آسیب کلیه و کمبود کلیه دارد
14. Villa's group also wanted to find out if treatment slowed or prevented decompensation—a sign of liver failure—and improved survival.
[ترجمه ترگمان]گروه ویلا همچنین می خواست بداند که آیا درمان کند بوده یا از decompensation جلوگیری کرده است - نشانه ای از شکست کبد و بهبود زنده ماندن
[ترجمه گوگل]گروه ویلا نیز می خواستند بدانند که آیا درمان باعث کاهش یا جلوگیری از کمبود عضالنی می شود، نشانه ای از نارسایی کبدی و بقای بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]گروه ویلا نیز می خواستند بدانند که آیا درمان باعث کاهش یا جلوگیری از کمبود عضالنی می شود، نشانه ای از نارسایی کبدی و بقای بهبود یافته است
پیشنهاد کاربران
نارسایی
کلمات دیگر: