کلمه جو
صفحه اصلی

dumped


زباله، اشغال، موادی که موقتا برای استعمال انبارمی شود، تفکر، خیال، جنس را(برای رقابت) بقیمت خیلی ارزان فروختن، فرورفتن درخیالات واهی، حالت مالخولیایی رو گرفت، روبرداری کردن

انگلیسی به فارسی

تخلیه شده، رو گرفتن، روبرداری کردن، خالی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• dropped in a pile; (slang) rejected by someone (e.g.: "did you hear the lates? steve was dumped by susan last night")

جملات نمونه

1. he dumped his mistress and took a new one
معشوق خود را ول کرد و معشوق تازه ای گرفت.

2. protesters dumped the first shipload of tea into the sea
اعتراض کنندگان اولین محموله ی چای کشتی را به دریا ریختند.

3. the truck dumped the bricks with an ear- rending noise
کامیون آجرها را با صدای گوشخراشی خالی کرد.

4. he was removed and his body dumped in the river
او را کشتند و جسدش را به رودخانه انداختند.

5. she collected the broken glass and dumped it in the trash can
شیشه های شکسته را جمع کرد و در زباله دان ریخت.

6. the tractor scooped the dirt off the road and dumped it into the truck
تراکتور خاک ها را از جاده برمی داشت و توی کامیون خالی می کرد.

7. The first baseman was dumped from the team.
[ترجمه ترگمان]بازیکن ایستاده اول از تیم اخراج شد
[ترجمه گوگل]اولین بسامان از تیم خارج شد

8. Toxic chemicals continue to be dumped in the North Sea.
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال رها می شوند
[ترجمه گوگل]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال تخلیه می شوند

9. Merrill dumped her suitcase down in the hall.
[ترجمه ترگمان]مریل suitcase چمدانش را در هال انداخته بود
[ترجمه گوگل]مریل چمدانش را در سالن پایین انداخت

10. Western countries often dumped surplus goods into Third World countries.
[ترجمه ترگمان]کشورهای غربی اغلب کالاهای اضافی را به کشورهای جهان سوم پرتاب می کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای غربی اغلب کالاهای مازاد را به کشورهای جهان سوم فروختند

11. The waste was dumped in the sea.
[ترجمه ترگمان]ضایعات در دریا پراکنده بودند
[ترجمه گوگل]این زباله در دریا ریخته شد

12. She has been dumped on too often.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی وقته که اینجا رو ترک کرده
[ترجمه گوگل]او بیش از حد اغراق شده است

13. Too much toxic waste is being dumped at sea.
[ترجمه ترگمان]مواد سمی زیادی توی دریا انداخته میشه
[ترجمه گوگل]زباله های سمی در دریا تخلیه می شود

14. The manufacturers in some countries dumped their surplus commodities abroad.
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان در برخی کشورها کالاهای اضافی خود را در خارج از کشور رها کردند
[ترجمه گوگل]تولید کنندگان در برخی کشورها کالاهای اضافی خود را خارج از کشور فرو ریختند

15. She was unceremoniously dumped to be replaced by a leader who could win the election.
[ترجمه ترگمان]او به سادگی رها شد تا توسط یک رهبر که می توانست در انتخابات پیروز شود جای گرفت
[ترجمه گوگل]او به طور غیرمعمول رها شده بود که جایگزین یک رهبر شود که بتواند در انتخابات پیروز شود

پیشنهاد کاربران

قطع ارتباط عاشقانه

تخلیه شده
Or
تخلیه کردن

بهم زدن ( در رابطه )
مثلا:she dumped him

Has dumped garbage
تخلیه یا انداختن زباله

The spy who dumed me
جاسوسی که منو دور زد

throw

خارج شدن از یک رابطه رمانتیک

به زباله انداخته شده

بیمصرف بودن

کسی رو پیچاندن

ول کردن در رابطه

دور ریخته شده

قال گذاشته شده ( در عروسی و رابطه و . . . )
ترک شده
رها شده
پرت شده ( مثل زباله )
ول شده


افتادن

Abandoned

get rid of someone or something
she dumped her dirty clothes in the washer.

پیچوندن کسی در رابطه عاشقانه

دو دره کردن کسی در رابطه عاشقانه


کلمات دیگر: