کلمه جو
صفحه اصلی

draw off


معنی : کاستن، جدا کردن، کم کردن، مجزا کردن، دور کردن از
معانی دیگر : کاستن، کم کردن، جدا کردن، مجزا کردن، دور کردن از

انگلیسی به فارسی

کاستن، کم کردن، جدا کردن، مجزا کردن، دور کردن از


قرعه کشی کردن، دور کردن از، کاستن، کم کردن، جدا کردن، مجزا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• remove, pull off, take off

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] برداشت
[زمین شناسی] برداشت (آب)

مترادف و متضاد

کاستن (فعل)
abate, diminish, discount, reduce, decrease, lessen, decline, shorten, derogate, subtract, lighten, rebate, pare, pull down, soften, detract, disqualify, draw off

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

مجزا کردن (فعل)
knock down, divide, separate, segregate, decollate, isolate, disassemble, insulate, disassociate, draw off, excide, seclude

دور کردن از (فعل)
draw off

جملات نمونه

1. I drew off three pints of beer from the barrel.
[ترجمه ترگمان]سه لیوان آبجو از بشکه بیرون کشیدم
[ترجمه گوگل]من سه پنت آبجو از بشکه گرفتم

2. The fluid can be drawn off with a syringe.
[ترجمه ترگمان]مایع را می توان با سرنگ کشیده کرد
[ترجمه گوگل]مایع را می توان با یک سرنگ تزریق کرد

3. He drew off a pint of beer from the barrel.
[ترجمه ترگمان]او یک لیوان آبجو از بشکه بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او یک گلدان آبجو را از بشکه ریخت

4. She drew off a little of her home-made wine just to taste.
[ترجمه ترگمان]کمی از خانه او بیرون رفت - فقط مزه مزه کرد
[ترجمه گوگل]او کمی از شراب خانگی خود را فقط به طعم و مزه گرفت

5. The doctor drew off some fluid to relieve the pressure.
[ترجمه ترگمان]دکتر برای تسکین این فشار مقداری مایع بیرون آورد
[ترجمه گوگل]دکتر بعضی از سیالات را برای تسکین فشار برداشت

6. Doctors drew off a pint of his blood.
[ترجمه ترگمان]پزشکان جرعه ای از خون او را بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]پزشکان یک پینت از خونش را برداشتند

7. He drew off a glass of beer.
[ترجمه ترگمان]یک لیوان آبجو برداشت
[ترجمه گوگل]او یک لیوان آبجو را گرفت

8. The cold water is heated as it is drawn off.
[ترجمه ترگمان]آب سرد آن طور که از آب بیرون کشیده می شود، گرم می شود
[ترجمه گوگل]آب سرد به دلیل کشیده شدن آن گرم می شود

9. We have orders to draw off our forces.
[ترجمه ترگمان]ما دستور داریم که نیروهای ما رو از بین ببره
[ترجمه گوگل]ما دستور می دهیم نیروهایمان را جمع کنیم

10. The enemies'losses forced them to draw off.
[ترجمه ترگمان]دشمنان آن ها را مجبور به عقب نشینی کرده است
[ترجمه گوگل]از دست دادن دشمنان آنها را مجذوب خود کرد

11. We could draw off a pint to fill a customer's empty jam jar.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم یک پیمانه آبجو برای پر کردن یک ظرف مربا پر کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم یک پینت را برای پر کردن شیشه ی خالی مشتری خالی کنیم

12. So, when the Persians found themselves doing no better than on the previous day, they drew off again.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، زمانی که ایرانیان خود را بهتر از روز قبل می دیدند، دوباره به راه افتادند
[ترجمه گوگل]بنابراین، هنگامی که ایرانی ها خود را بهتر از روز قبل بدست آوردند، آنها دوباره دوباره خاموش شدند

13. The barmaid drew off two measures and passed them across the counter.
[ترجمه ترگمان]زن گارسن دو تدبیر را کنار زد و از روی پیشخوان گذشت
[ترجمه گوگل]مامور مخفی دو اقدام را رد کرد و آنها را در کنار مقرری گذراند

14. If salting eggplant before frying improves the texture by drawing off liquid, what about pressing the eggplant in addition?
[ترجمه ترگمان]اگر بادمجان درست قبل از سرخ کردن بافت با کشیدن مایع اصلاح شود، بادمجان به اضافه کردن بادمجان درست شود؟
[ترجمه گوگل]اگر بادمجان قبل از سرخ کردن بادمجان را با برداشتن مایع بهبود می بخشد، علاوه بر اینکه بادمجان را نیز بپوشانید؟

پیشنهاد کاربران

مکیدن ( خون توسط پشه )

مکیدن
The mosquito draws off blood
پشه خون را می مکد

Suck


کلمات دیگر: