کلمه جو
صفحه اصلی

attended


معنی : با مراقب
معانی دیگر : با مراقب

انگلیسی به فارسی

با مراقب


حضور داشتند، با مراقب


مترادف و متضاد

با مراقب (صفت)
attended

جملات نمونه

1. i attended him to the airport
با او به فرودگاه رفتم.

2. i attended the meeting in the capacity of an advisor
در گردهمایی به عنوان رایزن حضور یافتم.

3. many attended his funeral
خیلی ها در مجلس ترحیم او شرکت داشتند.

4. success attended his efforts
کوشش های او با موفقیت توام بود.

5. they attended the wedding
در عروسی حضور یافتند.

6. are you being attended to?
(معمولا در فروشگاه ها و غیره) آیا کسی به شما رسیده است ؟ فرمایشی دارید؟

7. in london he attended the races
در لندن به مسابقات (اسبدوانی) رفت.

8. several hundred people attended my father's funeral
چند صد نفر در مراسم ختم پدر من شرکت کردند.

9. the late prime minister attended the meeting
نخست وزیر پیشین در جلسه حضور داشت.

10. doctors were few and only attended very sick patients
شمار دکترها کم بود و فقط به بیماران رو به مرگ رسیدگی می کردند.

11. the queen and her consort attended the banquet
ملکه و شوهرش در ضیافت حضور یافتند.

12. jason robards sr. and his son, jason robards jr., both attended the party
هم جیسون روباردز مهتر (پدر) و هم پسرش جیسون روباردز کهتر (پسر) در مهمانی حضور داشتند.

13. The gala evening was attended by royalty and politicians.
[ترجمه ترگمان]مراسم جشن با حضور سیاستمداران و سیاستمداران برگزار شد
[ترجمه گوگل]شب عید با سلطنت و سیاستمداران حضور داشت

14. Many attended the opening of the new sports centre.
[ترجمه ترگمان]بسیاری در مراسم گشایش این مرکز ورزشی جدید شرکت کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مراسم افتتاح مرکز ورزشی جدید حضور داشتند

15. He attended Eton, the most exclusive private school in Britain.
[ترجمه ترگمان]او در دبیرستان \"ایتن\" (Eton)، یکی از most مدرسه خصوصی در بریتانیا، شرکت کرد
[ترجمه گوگل]او به اونت، ترین مدرسه خصوصی منحصر به فرد در بریتانیا بود

16. We attended the party more out of a sense of obligation than anything else.
[ترجمه ترگمان]ما به یک مهمانی بیشتر از هر چیز دیگری توجه کردیم
[ترجمه گوگل]ما بیشتر از هر چیز دیگری از احساس تعهد استفاده کردیم

17. A crowd of about 000 attended the concert.
[ترجمه ترگمان]جمعیتی در حدود ۱،۰۰۰ نفر در این کنسرت شرکت کردند
[ترجمه گوگل]جمعیتی حدود 000 نفر در کنسرت حضور داشتند

پیشنهاد کاربران

پذیرفتن

مورد توجه قرار دادن

شرکت کردن

حضور یافتن

شرکت کردن به صورت مرتب،
رسیدگی کردن

مراقب بودن

با دقت - با دقت گوش دادن
attended to my answer
به جواب من با دقت گوش داد.

همراهی کردن

حضور داشتن


کلمات دیگر: