کلمه جو
صفحه اصلی

frankness


رک گویی، بی پرده گویی، راست بازی، سادگی، پوست کندگی

انگلیسی به فارسی

افتخار


انگلیسی به انگلیسی

• sincerity, honesty, openness

جملات نمونه

1. i respect your frankness
به رک بودن شما احترام می گذارم.

2. He seems to be lacking in frankness.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که از صداقت بی بهره است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او فاقد صراحت است

3. She spoke about her fears with complete frankness.
[ترجمه Banoo] او در مورد ترس هایش با صداقت کامل سخن گفت
[ترجمه ترگمان]از fears با صراحت کامل سخن می گفت
[ترجمه گوگل]او در مورد ترس او با رعایت کامل صحبت کرد

4. They outlined their aims with disarming frankness.
[ترجمه ترگمان]آن ها هدف های خود را با خلع سلاح frankness بیان کردند
[ترجمه گوگل]آنها اهداف خود را با خلع سعادت و استعداد آشکار کردند

5. A niminy - piminy shyness makes frankness impossible.
[ترجمه ترگمان]این حجب و حیای زنانه، راستی راستی غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]یک نینیمین - خجالتآور بودن piminy باعث می شود رکونم غیر ممکن است

6. The reaction to his frankness was hostile.
[ترجمه ترگمان]عکس العمل to خصمانه بود
[ترجمه گوگل]واکنش به صداقت او خصمانه بود

7. He needed to find a mean between frankness and rudeness.
[ترجمه ترگمان]اون نیاز داشت یه معنی بین صداقت و خشونت رو پیدا کنه
[ترجمه گوگل]او نیاز به پیدا کردن یک معنی میان رک و پوستری داشت

8. You must find a mean between frankness and rudeness.
[ترجمه ترگمان]شما باید بین صداقت و گستاخی معنی خاصی پیدا کنید
[ترجمه گوگل]شما باید یک معنی بین ریکنم و ناراحتی پیدا کنید

9. His frankness took her by surprise.
[ترجمه ترگمان]راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی
[ترجمه گوگل]ریکنیش او را با تعجب گرفته بود

10. His frankness completely disarmed her.
[ترجمه ترگمان]راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی
[ترجمه گوگل]ریکنیش او را کاملا خلع سلاح کرد

11. The quotations above illustrate this left-wing frankness, and show how far political allegiances in some cases determine selection policy.
[ترجمه ترگمان]نقل قول های فوق این صراحت جناح چپ را نشان می دهد و نشان می دهد که تا چه میزان وفاداری سیاسی در برخی موارد سیاست انتخاب را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]نقل قولها در بالا این رکود چپ گرا را نشان می دهند و نشان می دهند که چگونه پیوندهای سیاسی در بعضی موارد سیاست انتخاب را تعیین می کنند

12. Obtaining frankness within families about the feelings and expectations they have of each other can be mutually beneficial.
[ترجمه ترگمان]به دست آوردن صراحت در خانواده در مورد احساسات و توقعاتی که از یکدیگر دارند می توانند به صورت دو جانبه مفید باشند
[ترجمه گوگل]بدست آوردن رک بودن درون خانواده در مورد احساسات و انتظاراتی که از یکدیگر دارند، می تواند دو طرف سودمند باشد

13. If this frankness made Ramsay a little uncomfortable, it did not seem to disturb the others.
[ترجمه ترگمان]اگر آقای رمزی کمی ناراحت می شد، به نظر نمی آمد که مزاحم دیگران بشود
[ترجمه گوگل]اگر این ریکنس رامزی کمی ناراحت بود، به نظر نمی رسید که دیگران را مزاحمت کند

14. She had always associated eye contact with frankness; there was nothing frank about this man.
[ترجمه ترگمان]همیشه با صراحت با او ارتباط برقرار می کرد؛ در مورد این مرد چیزی صریح و صریح وجود نداشت
[ترجمه گوگل]او همواره تماس چشم با صداقت برقرار کرده بود؛ هیچ چیز فریبنده ای در مورد این مرد وجود نداشت

15. Our day inclines to a complete frankness of self-expression.
[ترجمه ترگمان]روز Our به یک صراحت کامل از خود نشان می دهد
[ترجمه گوگل]روز ما به یک رفاه کامل از خود بیان می کند

پیشنهاد کاربران

صداقت

صراحت


کلمات دیگر: