کلمه جو
صفحه اصلی

interrogator


معنی : بازجویی کننده، مستنطق، بازپرس، پرسش کننده، تحقیق کننده
معانی دیگر : بازجو، پرسشگر، پرسان

انگلیسی به فارسی

مستنطق، بازپرس، تحقیق کننده، پرسش کننده، بازجویی کننده


انگلیسی به انگلیسی

• questioner, one who interrogates
an interrogator is a person, especially a police officer or an army officer, who questions someone thoroughly for a long time.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] پرسشگر نوعی فرستنده ی رادیویی، راداری یا سونار که مجب ارائه پاسخ از سوی یک تراپاسخگر ( transponder ) می شود به عنوان مثال، در سیستمهای کنترل رفت و آمد هوایی ( ATC )، به منظور شانسایی هواپیمای ظاهر شده روی صفحه ی راداری نشانگر نقشه ی موقعیت ( PPI )، یک سیگنال رادیویی رمزی برای آن فرستاده و پاسخ از تراپاسخگر داخلی هواپیما گرفته می شود .

مترادف و متضاد

بازجویی کننده (اسم)
cross-examiner, interrogator

مستنطق (اسم)
cross-examiner, interrogator

بازپرس (اسم)
interrogator

پرسش کننده (اسم)
interrogator

تحقیق کننده (اسم)
interrogator

جملات نمونه

1. I was well aware of what my interrogators wanted to hear.
[ترجمه 🌠MM93🌠] من به خوبی از آنچه بازجویانم می خواستند بشنوند، آگاه بودم.
[ترجمه ترگمان]از چیزی که می خواستم بشنوم کاملا آگاه بودم
[ترجمه گوگل]من به خوبی از بازجویانم می خواستم بشنوم

2. He refused to tell his interrogators anything.
[ترجمه ترگمان]از گفتن چیزی به interrogators امتناع ورزید
[ترجمه گوگل]او از بازجوها خواسته بود هر چیزی را بگوید

3. His interrogators finally forced him to confess.
[ترجمه ترگمان]بالاخره interrogators مجبورش کرد اعتراف کنه
[ترجمه گوگل]بازجویان او سرانجام مجبور شدند او را اعتراف کنند

4. The interrogators put the prisoner to torture.
[ترجمه ترگمان]The زندانی را شکنجه می داد
[ترجمه گوگل]بازجویان زندانی را مجبور به شکنجه کردند

5. They talked so fast that their interrogators had trouble keeping up.
[ترجمه ترگمان]چنان تند حرف می زدند که interrogators به مشکل برخورده بودند
[ترجمه گوگل]آنها خیلی سریع صحبت کردند که بازجوهایشان مشکل داشتند

6. Ignored was the consideration that interrogators of prisoners do not come forward as witnesses against themselves before police boards or civil courts.
[ترجمه ترگمان]Ignored در نظر داشت که بازجویان زندانیان به عنوان شاهد علیه خود قبل از هیات های پلیس و یا دادگاه های مدنی مطرح نشوند
[ترجمه گوگل]نادیده گرفته شد که بازجویان زندانیان به عنوان شهادت علیه خود در برابر دادگاه های پلیس و یا دادگاه های مدنی مطرح نمی شوند

7. Moreover, none of the allegedly violent police interrogators named in both books have sued for libel.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هیچ یک از بازجویان پلیس با خشونت که در هر دو کتاب ذکر شده، به جرم افترا شکایت کرده اند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هیچ یک از بازجویان پلیس خشونتآمیز که در هر دو کتاب نامگذاری شدهاند، به دلیل قصور شکایت کردهاند

8. Both the interrogators had been doing their job for so long that they no longer thought much about what they were saying.
[ترجمه ترگمان]هر دو خانواده برای مدت طولانی کارشان را انجام داده بودند که دیگر به آنچه می گفتند فکر نمی کردند
[ترجمه گوگل]هر دو بازجو به مدت طولانی کار خود را انجام می دادند که بیشتر آنها راجع به آنچه که گفتند بیشتر فکر نمی کرد

9. The interrogators were quietly sacked and sent to work in the coal mines.
[ترجمه ترگمان]بازجویان به آرامی اخراج شده و برای کار در معادن زغال سنگ اعزام شدند
[ترجمه گوگل]بازجویان بی سر و صدای اخراج شدند و به کار در معادن ذغالسنگ فرستاده شدند

10. Finally the interrogators must have lost their patience, or perhaps it was just the heat of the vodka.
[ترجمه ترگمان]بالاخره the باید صبر و شکیبایی خود را از دست داده باشند، یا شاید فقط گرمای ودکا باشد
[ترجمه گوگل]سرانجام بازجوها باید صبر خود را از دست بدهند یا شاید گرما ودکا بود

11. The TSB 2500 IFF Combined Interrogator Transponder is one of the most advanced systems compliant with the latest NATO and International Civil Aviation Organization (ICAO) standards and regulations.
[ترجمه ترگمان]The ۲۵۰۰ Combined یکی از پیشرفته ترین سیستم های سازگار با استانداردهای و مقررات سازمان بین المللی هوانوردی غیرنظامی است
[ترجمه گوگل]TSB 2500 IFF ترکیبی از فرستنده بازجو یکی از پیشرفته ترین سیستم های سازگار با آخرین استانداردها و مقررات سازمان ناتو و بین المللی سازمان هواپیمایی کشوری (ICAO) است

12. An interrogator clutched one detainee's neck so that he repeatedly passed out.
[ترجمه ترگمان]یک interrogator گردن یکی از زندانیان را که چندین بار از آن بیرون آمده بود، به دست گرفت
[ترجمه گوگل]یک بازجو یک گردن بازداشت شدگان را به طوری که بارها و بارها از آن گذشت

13. Three years ago, the alleged chief interrogator at a torture center in Argentina was found running a genteel antiques shop in The Plains, Virginia.
[ترجمه ترگمان]سه سال پیش، یکی از interrogator اصلی در مرکز شکنجه در آرژانتین، در یک مغازه عتیقه فروشی در ایالت ویرجینیا اداره شد
[ترجمه گوگل]سه سال پیش، بازجوی ادعای اصلی در مرکز شکنجه در آرژانتین، یک فروشگاه عتیقه جالب در The Plains، ویرجینیا کشف شد

14. I was an interrogator at the detention facility in Guantanamo Bay, Cuba.
[ترجمه ترگمان]من بازجویی از این بازداشتگاه در خلیج گوانتانامو، کوبا بودم
[ترجمه گوگل]من بازجو در بازداشتگاه در خلیج گوانتانامو، کوبا بودم

15. It says one interrogator threatened to kill the children of one 9/11 suspect, while another threatened a detainee's mother.
[ترجمه ترگمان]در این گزارش گفته شده است که یکی از بازجویان تهدید کرده است که کودکان یک مظنون ۱۱ سپتامبر را خواهد کشت در حالیکه دیگری مادر فرد بازداشتی را تهدید کرده است
[ترجمه گوگل]می گوید یک بازجو تهدید کرده است که کودکان یکی از مظنونین 11 سپتامبر را بکشد، در حالی که یکی دیگر از مادران زندانی را تهدید می کند


کلمات دیگر: