دندان قروچه کردن
gritting my teeth
پیشنهاد کاربران
To be determined to continue to do sth in a difficult or unplesent situation
مصمم به ادامه کاری با وجود سختی یا نامناسب بودن وضعیت یا موقعیت آن کار.
عزم را جزم کردن
دندان روی جگر گذاشتن
عصبی شدن
کلمات دیگر: