1. a corduroy bridge
پل الواری
2. a corduroy jacket
کت (ساخته شده از) مخمل کبریتی
3. a corduroy road
(در جاهای باتلاقی و غیره) راه الواری (که کف آن با دیرک یا تیرهای موازی فرش شده است)
4. Corduroy is the poor man's velvet; its pile is made of cotton rather than silk or satin.
[ترجمه ترگمان]corduroy مخمل مرد فقیر است؛ این توده از کتان بیشتر از ابریشم یا ساتن ساخته شده است
[ترجمه گوگل]مخملی مردانه ضخیم است؛ شمع آن از پنبه به جای ابریشم یا ساتن ساخته شده است
5. He wore an ill-fitting green corduroy suit.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او کت و شلوار مدیترانه سبز نامناسب را پوشید
6. Nicholas was wearing a corduroy jacket.
[ترجمه ترگمان]نیکلای ژاکت مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]نیکلاس لباس ژاکت پیراهن پوشانده بود
7. He wore brown corduroy pants and a white cotton shirt.
[ترجمه ترگمان]شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود و پیراهن نخی سفیدی به تن داشت
[ترجمه گوگل]او شلوار بند ناف قهوه ای و یک پیراهن پنبه ای سفید داشت
8. Another is upholstered in blood-red corduroy.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از آن ها در مخمل کبریتی قرمز است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از لباس های قرمز خون قرمز رنگ است
9. He wore washed-out, balding corduroy trousers wrinkled with their own tightness.
[ترجمه ترگمان]شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود و شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او لباس های شلوار نازک و شلوده با شلوارهای کم چرب را پوشید
10. A heavily built man in a corduroy jacket edged closer to him on his left.
[ترجمه ترگمان]مرد تنومندی که کت مخمل کبریتی پوشیده بود از سمت چپش به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]یک مرد ساخته شده به شدت ساخته شده در یک کت و شلوار نوردی به سمت چپ او نزدیکتر شده است
11. One advantage of corduroy, aside from its warmth and comfort, is the richness it gives colours.
[ترجمه ترگمان]یکی از مزیت های مخمل کبریتی، صرف نظر از گرمی و راحتی آن، غنای آن است
[ترجمه گوگل]یکی از مزایای چوب پنبه ای، به غیر از گرما و راحتی آن، غنی بودن رنگ آن است
12. The child was a girl, wearing corduroy jeans and a red jersey.
[ترجمه ترگمان]کودک دختری بود که شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود و پیراهن قرمز مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]کودک یک دختر بود، لباس شلوار مخملی و یک پیراهن قرمز
13. He was wearing blue-gray corduroy trousers, a sports jacket, no tie, lace-up shoes that had cost some money.
[ترجمه ترگمان]شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود، ژاکت ورزشی، کراوات و کفش های توری که مقداری پول خرج کرده بود
[ترجمه گوگل]او پیراهن شلوار نعناع آبی رنگ، کاپشن ورزشی، بدون کراوات، کفش های توری که هزینه های زیادی را پرداخت می کردند پوشیدند
14. Her apricot corduroy skirt and sweater are simple and worn.
[ترجمه ترگمان]دامن و پیراهن مخمل کبریتی او ساده و فرسوده است
[ترجمه گوگل]دامن و لباس زیر کمربند زردآلو آن ساده و پوشیده است
15. Vron reclined on a dramatic sofa of white corduroy.
[ترجمه ترگمان]Vron روی یک مبل دراماتیک از مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]ورون بر روی یک مبل بسیار ظریف از مدیا مخمل کشیده شده است