کلمه جو
صفحه اصلی

corded


معنی : طناب دار، ریسمان دار
معانی دیگر : شیاردار (مانند مخمل کبریتی)، ریسمان بندی شده، بسته شده (با ریسمان)، طناب پیچ، بسته بندی شده، ساخته شده از ریسمان، دارای ریسمان، ریسمانی، ریسمان مانند (مانند برخی عضلات دراز)

انگلیسی به فارسی

ریسمان‌دار، طنا‌ب‌دار


طناب دار، ریسمان دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of, resembling, or provided with a cord or cords.

(2) تعریف: bound, tied, or restrained with a cord or cords.

(3) تعریف: of fabric, having raised ridges, as corduroy.

(4) تعریف: of wood, stacked in separate units of one cord each.

• made of or in the form of cords; tied or bound with cords; (of textiles) having parallel raised lines

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پارچه با بافت ریپس و نقش راه راه طولی نخ تار

مترادف و متضاد

طناب دار (صفت)
corded

ریسمان دار (صفت)
corded

جملات نمونه

1. corded cloth
پارچه ای شیاردار

2. Love rules without a sword and bind without a cord.
[ترجمه ترگمان]قوانین عشق بدون شمشیر و بسته شدن بدون سیم
[ترجمه گوگل]عشق بدون قید و شرط بدون شمشیر و بدون بند ناف

3. You need a piece of thick cord about two metres long.
[ترجمه ترگمان]شما به یک تکه سیم ضخیم در حدود دو متر نیاز دارید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به یک قطعه طناب ضخیم در حدود دو متر طول دارید

4. Where's the cord that ties back the curtains?
[ترجمه ترگمان]طنابی که پرده ها را پس می زند کجاست؟
[ترجمه گوگل]بند ناف که پرده ها را پشت سر گذاشته است کجاست؟

5. The child is their only cord.
[ترجمه ترگمان]کودک تنها سیم آن ها است
[ترجمه گوگل]کودک تنها بند ناف است

6. The fishes were strung together on a cord.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها طناب را به هم وصل کرده بودند
[ترجمه گوگل]ماهی ها با هم در یک سیم پیچ خورده بودند

7. All modern popular music has an umbilical cord link back to blues and R and B.
[ترجمه ترگمان]هر موسیقی محبوب مدرن، یک پیوند بندناف به بلوز و R & B دارد
[ترجمه گوگل]همه موسیقی های محبوب مدرن دارای بند ناف بند به بلوز و R و B است

8. The door had been tied shut with a length of nylon cord.
[ترجمه ترگمان]در با یک طناب نایلونی بسته بسته شده بود
[ترجمه گوگل]درب با طول طناب نایلون بسته شده بود

9. Inflate your life jacket by pulling sharply on the cord.
[ترجمه ترگمان] کتت رو با زور به سیم وصل کن
[ترجمه گوگل]کت زندگی خود را با کشیدن به شدت بر روی بند ناف بپاشید

10. The robe was held at the waist by a cord.
[ترجمه ترگمان]ردایش را طنابی به کمر گرفته بود
[ترجمه گوگل]روپیه در کمر توسط بند ناف نگه داشته شد

11. The sails are bound to the mast with cord.
[ترجمه ترگمان]بادبان ها را با طناب به دکل بسته اند
[ترجمه گوگل]بادبانها به سیم پیچ با سیم وصل می شوند

12. Jane cut the cord with a knife.
[ترجمه ترگمان]جین طناب را با چاقو قطع کرد
[ترجمه گوگل]جین را با یک چاقو برش داد

13. He wound the cord around a wheel.
[ترجمه ترگمان]سیم را دور یک چرخ پیچاند
[ترجمه گوگل]او طناب را در اطراف چرخ زد

14. Our host ran a long extension cord out from the house and set up a screen and a projector.
[ترجمه ترگمان]میزبان سیم رابط بلندی را از خانه بیرون کشید و یک صفحه نمایش و یک پروژکتور را تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]میزبان ما یک طناب فرمت طولانی را از خانه برداشت و یک صفحه نمایش و یک پروژکتور نصب کرد

corded cloth

پارچه‌ای شیاردار



کلمات دیگر: