کلمه جو
صفحه اصلی

protoplasm


معنی : ماده اصلی جسم سلولی، سفیده یاخته، جرم زنده
معانی دیگر : (زیست شناسی) پیش دشته، پروتو پلاسم

انگلیسی به فارسی

سفیده یاخته، جرم زنده، ماده اصلی جسم سلولی


انگلیسی به انگلیسی

• gelatinous or liquid material within a cell, cytoplasm and nucleus of a cell
protoplasm is the living substance inside the cells of animals and plants; a technical term in biology.

مترادف و متضاد

ماده اصلی جسم سلولی (اسم)
protoplasm

سفیده یاخته (اسم)
protoplasm

جرم زنده (اسم)
protoplasm

جملات نمونه

1. the protoplasm of a cell nucleus.
[ترجمه ترگمان]the سلولی یک هسته
[ترجمه گوگل]پروتوپلاسم هسته سلولی

2. Just a smear of protoplasm, another speck on the biological scrap heap.
[ترجمه ترگمان]فقط یه لکه جرم، یه ذره دیگه روی یه کپه خونی
[ترجمه گوگل]فقط یک لکه پروتوپلاسم، یک عنصر دیگر بر روی غلاف زیستی بیولوژیک است

3. The streaming rotary motion of protoplasm within certain cells and one - celled organisms.
[ترجمه ترگمان]حرکت چرخشی streaming در درون سلول ها و ارگانیسم های تک سلولی
[ترجمه گوگل]حرکت دوار جریان پروتوپلاسم در سلول های خاص و ارگانیزم های یک سلول

4. Others are associated with the protoplasm of the cell.
[ترجمه ترگمان]بقیه با the سلول مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]دیگران با پروتوپلاسم سلول ارتباط دارند

5. They use the protoplasm in the vat as an energy source.
[ترجمه ترگمان]آن ها از protoplasm در خمره مانند یک منبع انرژی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها از پروتوپلاسم به عنوان منبع انرژی استفاده می کنند

6. This release of the products of cellular protoplasm to the extracellular fluid accounts for several events.
[ترجمه ترگمان]این انتشار محصولات of سلولی به حساب های سیال خارج سلولی برای چندین رویداد می پردازد
[ترجمه گوگل]این انتشار پروتئین های سلولی به مایع خارج سلولی برای چندین رویداد است

7. I know the protoplasm is the basis of all animals and plants.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که the اساس همه حیوانات و گیاهان است
[ترجمه گوگل]من می دانم که پروتئوپلاسم اساس همه حیوانات و گیاهان است

8. With the formation of protoplasm by sheer permutation & combination of atoms, the life began here.
[ترجمه ترگمان]با تشکیل of توسط ترکیب محض ترکیب اتم ها، زندگی در اینجا شروع شد
[ترجمه گوگل]با تشکیل پروتوپلاسم توسط ترکیبی از اتم های جایگزین، زندگی در اینجا شروع شد

9. Attempts have been made to construct protoplasm in the lab.
[ترجمه ترگمان]تلاش هایی برای ساخت protoplasm در آزمایشگاه انجام شده است
[ترجمه گوگل]تلاش برای ساخت پروتوپلاسم در آزمایشگاه انجام شده است

10. In cells with dense protoplasm, plasmalemma appeared undulated but occasionally spherical and variable in size with conspicuous invaginations that projected into the peripheral cytoplasm.
[ترجمه ترگمان]در سلول هایی با protoplasm متراکم، plasmalemma موج می زد اما گاهی کروی و متغیر به اندازه with آشکار که در سیتوپلاسم محیطی قرار داشت، به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در سلولهای با پروتوپلاسم متراکم، پلاسمالاما ظاهری نازک، اما گاهی اوقات کروی و متغیر با اندازه گیری واکنش های واضح است که به سیتوپلاسم محیطی منتهی می شود

11. Each cell possesses a nucleus imbedded in protoplasm.
[ترجمه ترگمان]هر سلول، یک هسته در protoplasm دارد
[ترجمه گوگل]هر سلول دارای هسته ای است که در پروتوپلاسم قرار دارد

12. Not only humans, of course, but also plants, animals, trees . . . even raw protoplasm.
[ترجمه ترگمان]البته نه تنها انسان ها بلکه گیاهان، حیوانات، درختان، حتی protoplasm خام نیز وجود دارند
[ترجمه گوگل]البته نه تنها انسانها، بلکه گیاهان، حیوانات، درختان نیز هستند حتی پروتوپلاسم خام

13. The evident arborization structure was observed at the egg handle on egg surface when the egg protoplasm drew back.
[ترجمه ترگمان]ساختار arborization مشهود در دسته تخم روی سطح تخم مرغ وقتی که protoplasm به عقب کشیده شد مشاهده شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که پروتوپلاسم تخم مرغ به عقب بازگردانده شد، ساختار آشکار ساختگی در دسته تخم مرغ روی سطح تخم مرغ مشاهده شد

14. Amino acid is the primary resource to synthesize protein, ferment, chlorophyll and other protoplasm.
[ترجمه ترگمان]آمینو اسید یک منبع اولیه برای ترکیب پروتیین، تخمیر، کلروفیل و غیره است
[ترجمه گوگل]اسید آمینه منبع اصلی برای تولید پروتئین، آنزیم، کلروفیل و دیگر پروتئومتر است

پیشنهاد کاربران

protoplasm ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: درون‏یاخته
تعریف: مادۀ کلوئیدی ژله‏مانندی با ساختار پیچیده که درون غشای یاخته را پر می‏کند و مادۀ حیاتی ساخته‏های گیاهان و جانوران محسوب می‏شود و شامل هسته و میان‏یاخته است


کلمات دیگر: