1. He was not slothful: he had been busy all night.
[ترجمه ترگمان]او تنبل نبود: تمام شب را مشغول بود
[ترجمه گوگل]او لاغر نبود او تمام شب مشغول بود
2. Fatigue had made him slothful, and now he'd let his enemies get dangerously close.
[ترجمه ترگمان]خستگی او را سست کرده بود و حالا گذاشته بود که دشمنانش به طرز خطرناکی نزدیک شوند
[ترجمه گوگل]خستگی او را لاغر ساخت، و اکنون او اجازه می دهد دشمنان خود را به طور خطرناک نزدیک
3. And the bickering, slothful Congress seemed likely to pass some important legislation quickly.
[ترجمه ترگمان]و جنگ، بیکاری، به نظر می رسید کنگره برخی از قوانین مهم را به سرعت تصویب کند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که کنگرۀ خفیف، کنجکاو به سرعت تصویب برخی مقررات مهم را می کند
4. The desire of the slothful killeth him; for his hands refuse to labour.
[ترجمه ترگمان]هوس غذای تنبل و تنبل او را آزار می دهد، چون دستش از کار کردن امتناع می کند
[ترجمه گوگل]تمایل لاغر کننده او را می کشد؛ برای دست خود از کار رد می شود
5. KJV The desire of the slothful killeth him; for his hands refuse to labour.
[ترجمه ترگمان]هوس غذای تنبل و تنبل او را آزار می دهد، چون دستش از کار کردن امتناع می کند
[ترجمه گوگل]KJV تمایل لاغر او را می کشد؛ برای دست خود از کار رد می شود
6. The slothful man saith, There is a lion without, I shall be slain in the streets.
[ترجمه ترگمان]مرد تنبل گفت: یک شیر بدون آن است، من در خیابان ها کشته می شوم
[ترجمه گوگل]مرد لاغر می گوید: یک شیر بدون وجود دارد، من باید در خیابان ها کشته شود
7. The long slobbering slothful decline we had been looking forward to was not to be.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن رکود و رکود طولانی، ما مشتاقانه منتظر بودیم که چنین چیزی وجود نداشته باشد
[ترجمه گوگل]زودگذر طولانی مدت که ما از آن انتظار داشتیم نبود
8. Lazy, slothful people sow poverty tomorrow.
[ترجمه ترگمان]تنبل، افراد سست و تنبل، فردا فقر را می کارند
[ترجمه گوگل]تنبل، افراد لاغر فردا بیدار می شوند
9. A life of slothful ease, a life of that peace which springs merely from lack either of desire or of power to strive after great things, is as little worthy of a nation as an individual.
[ترجمه ترگمان]زندگی راحتی و آسایش، زندگی آن آرامش که فقط از عدم تمایل یا قدرت برای تلاش پس از کاره ای بزرگ سرچشمه می گیرد، به اندازه یک ملت ارزش کمی دارد
[ترجمه گوگل]زندگی آسانسوردی، زندگی آن صلح که صرفا ناشی از فقدان تمایل یا قدرت در تلاش برای کارهای بزرگی است، ارزش کمی برای یک ملت به عنوان یک فرد است
10. As the door turneth upon his hinges, so doth the slothful upon his bed.
[ترجمه ترگمان]همان طور که در روی پاشنه او باز می شود، بنابراین تنبل بی کاره را در بس تر خود قرار می دهد
[ترجمه گوگل]همانطور که درب بر لایه هایش می چرخد، لختی بر روی تختش می گذارد
11. The hand of the diligent will rule, But the slothful will be under forced labor.
[ترجمه ترگمان]دست افراد سخت کوش، حکمرانی خواهد کرد، اما افراد تنبل تحت فشار کار اجباری قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]دست سختگیرانه حکومت خواهد کرد، اما لاکتوز تحت کار اجباری قرار خواهد گرفت
12. Then last month at the tender age of 8 he died quite suddenly. The long slobbering slothful decline we had been looking forward to was not to be.
[ترجمه ترگمان]سپس ماه گذشته در سن هشت سالگی به طور ناگهانی درگذشت بعد از آن رکود و رکود طولانی، ما مشتاقانه منتظر بودیم که چنین چیزی وجود نداشته باشد
[ترجمه گوگل]سپس ماه گذشته در سن 8 سالگی، او به طور ناگهانی فوت کرد زودگذر طولانی مدت که ما از آن انتظار داشتیم نبود
13. The hand of the diligent shall bear rule: but the slothful shall be under tribute.
[ترجمه ترگمان]دست of قانون را تحمل خواهد کرد؛ اما the زیر احترام است
[ترجمه گوگل]دست سختگیر باید حاکم باشد، اما لکنت باید تحت ادای احترام باشد
14. For the diligent the week has seven todays; for the slothful seven tomorrows.
[ترجمه ترگمان]برای diligent هفته، هفت روز دیگر است؛ برای the slothful، فردا
[ترجمه گوگل]برای سخت کوشان هفته هفت روزه دارد؛ برای هفت فرد خوش شانس