کلمه جو
صفحه اصلی

erased


پاک کردن، اثارچیزی را از بین بردن، خراشیدن، تراشیدن، محوکردن پاک کردن

انگلیسی به فارسی

پاک شده، پاک کردن، محو کردن، تراشیدن، خراشیدن، ستردن، اثار چیزی را از بین بردن


انگلیسی به انگلیسی

• rubbed off; totally removed

جملات نمونه

1. they erased the date on the document and inserted a false one
آنان تاریخ روی سند راپاک کردند و یک تاریخ جعلی به جای آن نوشتند.

پیشنهاد کاربران

تبعیدی

برکنار کردن. حذف کردن پاک کردن کامل


کلمات دیگر: