کوچکی، خردی، کمی
smallness
کوچکی، خردی، کمی
انگلیسی به فارسی
کوچک بودن
انگلیسی به انگلیسی
• state or quality of being small; pettiness
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] کوچک، خرد، بینهایت کوچک
جملات نمونه
1. The smallness of the city often surprises first-time visitors.
[ترجمه ترگمان]کوچکی شهر اغلب بازدیدکنندگان first را شگفت زده می کند
[ترجمه گوگل]کوچکترین شهر اغلب بازدید کنندگان نخستین بازدید را شگفت زده می کند
[ترجمه گوگل]کوچکترین شهر اغلب بازدید کنندگان نخستین بازدید را شگفت زده می کند
2. Amy had not mentioned the smallness and bareness of Luis'shome.
[ترجمه ترگمان]ای می هم از کوچکی و برهنگی لویی shome سخن نگفته بود
[ترجمه گوگل]امی از کمبود و ناراحتی لوئیسهمه اشاره نکرد
[ترجمه گوگل]امی از کمبود و ناراحتی لوئیسهمه اشاره نکرد
3. Considering the smallness of the car, it is relatively roomy inside.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن کوچکی خودرو، داخل آن نسبتا جا دار است
[ترجمه گوگل]با توجه به کوچک بودن ماشین، در داخل آن نسبتا حجیم است
[ترجمه گوگل]با توجه به کوچک بودن ماشین، در داخل آن نسبتا حجیم است
4. I was astonished at the smallness of the area which these enclosed.
[ترجمه ترگمان]من از کوچکی منطقه ای که این صندوق را بسته بودند متحیر شدم
[ترجمه گوگل]من از کوچک بودن منطقه ای که این محصور شده است، شگفت زده شدم
[ترجمه گوگل]من از کوچک بودن منطقه ای که این محصور شده است، شگفت زده شدم
5. It's not just smallness: Simpler control flow matters just as much.
[ترجمه ترگمان]فقط کوچکی نیست: ساده کردن جریان کنترل فقط به همان اندازه اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]این فقط کوچک نیست جریان کنترل ساده تر فقط به همان اندازه اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]این فقط کوچک نیست جریان کنترل ساده تر فقط به همان اندازه اهمیت دارد
6. A personality of smallness and egotism and petty underhandedness seemed to emanate from the letters themselves.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نوعی کوچکی از کوچکی و خودخواهی و underhandedness کوچک از حروف الفبا بیرون می آید
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد شخصیت کوچک و خودخواهانه و سوءاستفاده کوچک از خود نامههاست
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد شخصیت کوچک و خودخواهانه و سوءاستفاده کوچک از خود نامههاست
7. He was attracted by the smallness of the taxes.
[ترجمه ترگمان]از کوچکی مالیات مجذوب شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط کوچک بودن مالیات جذب شد
[ترجمه گوگل]او توسط کوچک بودن مالیات جذب شد
8. But the smallness of the exception made the mystery.
[ترجمه ترگمان]اما کوچکی از کوچکی، این راز را پنهان ساخته بود
[ترجمه گوگل]اما کوچک بودن استثنا رمز و راز را ساخته است
[ترجمه گوگل]اما کوچک بودن استثنا رمز و راز را ساخته است
9. Despite the smallness of the role, Karol Cristina remained enthusiastic.
[ترجمه ترگمان]با وجود کوچکی نقش، Karol کریستینا تا حد زیادی مشتاق باقی ماند
[ترجمه گوگل]با وجود کوچک بودن این نقش، کارول کریستینا مشتاق باقی ماند
[ترجمه گوگل]با وجود کوچک بودن این نقش، کارول کریستینا مشتاق باقی ماند
10. I was surprised at the smallness of his house.
[ترجمه ترگمان]از کوچکی خانه او تعجب کردم
[ترجمه گوگل]من در کوچک بودن خانه اش شگفت زده شدم
[ترجمه گوگل]من در کوچک بودن خانه اش شگفت زده شدم
11. We realize our own weakness, our smallness, our mortality.
[ترجمه ترگمان]ما ضعف خودمان، کوچکی و mortality را درک می کنیم
[ترجمه گوگل]ما ضعف خود، کوچکیت، مرگ و میر ما را درک می کنیم
[ترجمه گوگل]ما ضعف خود، کوچکیت، مرگ و میر ما را درک می کنیم
12. Smallness is the antithesis of largeness.
[ترجمه ترگمان]smallness، antithesis و بزرگ است
[ترجمه گوگل]Smallness ضدضه بزرگ است
[ترجمه گوگل]Smallness ضدضه بزرگ است
13. As for this smallness person, never people would like to touch with him.
[ترجمه ترگمان]اما در مورد این کوچکی، مردم دوست ندارند با او دست بزنند
[ترجمه گوگل]در مورد این شخص کوچک، هرگز نمی خواهم با او ارتباط برقرار کنم
[ترجمه گوگل]در مورد این شخص کوچک، هرگز نمی خواهم با او ارتباط برقرار کنم
14. Recognizing our own smallness can cause us to embrace God's greatness.
[ترجمه ترگمان]شناخت کوچکی از کوچکی ما باعث می شود که ما عظمت خداوند را در آغوش بگیریم
[ترجمه گوگل]شناخت کوچک خود ما می تواند ما را به عظمت خدا برساند
[ترجمه گوگل]شناخت کوچک خود ما می تواند ما را به عظمت خدا برساند
15. In a way, the smallness of the room added to its luxury.
[ترجمه ترگمان]به نحوی، کوچکی اتاق به تجمل آن افزوده شد
[ترجمه گوگل]به طریقی، کوچک بودن اتاق به لوکسش اضافه شد
[ترجمه گوگل]به طریقی، کوچک بودن اتاق به لوکسش اضافه شد
پیشنهاد کاربران
ریزی، قلّت، اندکی
کلمات دیگر: