کلمه جو
صفحه اصلی

cogitate


معنی : اندیشه کردن، در عالم فکر فرو رفتن
معانی دیگر : ژرف اندیشی کردن، مداقه کردن، در فکر فرو رفتن، سگالیدن، تفکر کردن، تعمق کردن، موشکافی کردن

انگلیسی به فارسی

اندیشه کردن، ژرف‌اندیشی کردن، مداقه کردن، در فکر فرو رفتن، سگالیدن، تفکر کردن، تعمق کردن، موشکافی کردن


cogitate، اندیشه کردن، در عالم فکر فرو رفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cogitates, cogitating, cogitated
• : تعریف: to think over something carefully or at length.
مترادف: consider, contemplate, meditate, mull, ponder, reflect, ruminate
مشابه: brood, cerebrate, deliberate, dwell, muse, reason, study, think

- I'll need to cogitate for a while before I give you my decision.
[ترجمه ترگمان] قبل از این که تصمیم خود را به تو بدهم باید در مورد این موضوع فکر کنم
[ترجمه گوگل] من قبل از اینکه تصمیمی را به شما بدهم، برای مدت زمان کمی نیاز دارم
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: cogitatingly (adv.), cogitator (n.)
• : تعریف: to give careful consideration to; think over.
مترادف: consider, contemplate, deliberate, mull, ponder, ruminate, think, weigh
مشابه: cerebrate, chew, reason

• ponder, ruminate, contemplate, think about
if you are cogitating, you are thinking deeply about something; a formal word, often used humorously.

مترادف و متضاد

اندیشه کردن (فعل)
deliberate, meditate, bethink, ponder, trow, cogitate, ruminate, muse

در عالم فکر فرو رفتن (فعل)
cogitate

think deeply about


Synonyms: brainstorm, cerebrate, chew the cud, conceive, consider, contemplate, deliberate, envisage, envision, figure, flash on, imagine, kick around, meditate, mull over, muse, noodle around, ponder, reason, reflect, ruminate, speculate, stew over


Antonyms: ignore


جملات نمونه

1. He is cogitating upon some means of revenge.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد قصد انتقام داشته باشد
[ترجمه گوگل]او بعضی از وسایل انتقام را در اختیار دارد

2. She is cogitating mischief against us.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد به ما حمله کند
[ترجمه گوگل]او خشمگینانه علیه ما است

3. He sat silently cogitating.
[ترجمه ترگمان]ساکت نشسته بود و به فکر فرورفته بود
[ترجمه گوگل]او نشسته سکوت کرد

4. cogitate mischief against sb.
[ترجمه ترگمان]cogitate در برابر sb
[ترجمه گوگل]سوءاستفاده از سوء تفاهم

5. Archimedes stroked his beard and retired to cogitate.
[ترجمه ترگمان]ارشمیدس به ریش خود دست کشید و به cogitate رفت
[ترجمه گوگل]ارشمیدس ریشش را سد کرد و به زنی بازنگشت

6. Only when carry out the change in existent cogitate style according to times, can people promote the practice course and arise the living conditions with a greater force.
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که تغییرات سبک cogitate موجود را با توجه به زمان انجام دهید، افراد می توانند روند تمرین را ارتقا دهند و شرایط زندگی را با نیرویی بیشتر ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که تغییر در شیوه ای که در زمان حال وجود دارد، با توجه به زمان، می تواند مردم را ارتقاء دوره تمرین و شرایط زندگی را با نیروی بیشتر افزایش دهد

7. Should cogitate the necessity and the possibility that the teacher carries on educating a research.
[ترجمه ترگمان]باید ضرورت و امکان تحصیل یک معلم را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]باید ضرورت و احتمالی را که معلم در آموزش و پرورش یک تحقیق انجام می دهد، تعریف کند

8. The reason is lack of strategic management cogitate.
[ترجمه ترگمان]دلیل آن فقدان مدیریت استراتژیک مدیریت استراتژیک است
[ترجمه گوگل]دلیل عدم وجود مدرک مدیریت استراتژیک است

9. However we should cogitate for it will soon be spring.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به زودی بهار خواهد رسید
[ترجمه گوگل]با این حال ما باید به خاطر داشته باشیم که به زودی بهار خواهد بود

10. What does he cogitate all those months and months of winter?
[ترجمه ترگمان]در این ماه ها و ماه ها زمستان چه می کند؟
[ترجمه گوگل]او تمام آن ماهها و ماههای زمستان را چکار میکند؟

11. I need a few days to cogitate the problem.
[ترجمه ترگمان]من به چند روز احتیاج دارم تا در مورد مشکل جدا بشم
[ترجمه گوگل]من به چند روز نیاز دارم تا مشکل را حل کنم

12. The author poses that the cultivation of clinical cogitate ability must be rooted not in academic discussion but in teaching practice.
[ترجمه ترگمان]نویسنده ادعا می کند که پرورش توانایی cogitate بالینی باید ریشه در بحث آکادمیک داشته باشد، اما در عمل تدریس
[ترجمه گوگل]نویسنده مطرح می کند که رشد توانایی های بالینی cogitate باید در بحث علمی نه در تمرین تدریس ریشه دارد

13. They will cogitate over policy, and they will issue grave decisions on sustainable development.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد سیاست صحبت خواهند کرد و آن ها تصمیمات جدی در مورد توسعه پایدار خواهند داد
[ترجمه گوگل]آنها سیاست را درک می کنند و تصمیمات قاطع در مورد توسعه پایدار خواهند گذاشت

14. She was able to cogitate quite clearly while exchanging honeyed impertinences with Mrs. Branderton.
[ترجمه ترگمان]او می توانست در حین رد شدن impertinences با خانم Branderton، کام لا کام لا مشخص بود
[ترجمه گوگل]او در حالی که با خانم برادرتنون تبادلات عاطفی داشت، توانست کاملا واضح به نظر برسد

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

we sat by the sea cogitating the meaning of life.

ما کنار دریا نشستیم و درباره‌ی مفهوم زندگی به تفکر پرداختیم.


the doorbell disrupted her cogitation.

زنگ در ژرف‌اندیشی او را مختل کرد.


پیشنهاد کاربران

ژرف اندیشیدن.


کلمات دیگر: