کلمه جو
صفحه اصلی

master of ceremonies


سرپرست جشن، سرپرست مراسم (بزرگداشت یا مهمانی و غیره)، (رادیو و تلویزیون) نمایش گردان، گرداننده ی ((شو))، رئیس تشریفات، متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه

انگلیسی به فارسی

رئیس تشریفات، متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who hosts a formal event or entertainment, usu. making speeches or announcing guests; emcee.
مشابه: marshal

• emcee, person who leads a ceremony, announcer
the master of ceremonies is the person who announces the events or names of speakers at very formal occasions such as a banquet.
a master of ceremonies is also the person who introduces the singers, comedians, and actors who appear in a variety show.

جملات نمونه

1. Paul Mazursky was Master of Ceremonies, and he was pretty hysterical.
[ترجمه ترگمان]پل Mazursky رئیس تشریفات بود و خیلی عصبی بود
[ترجمه گوگل]پل مازورسکی کارشناسی ارشد مراسم بود، و بسیار هیستریک بود

2. Robert Townsend is the master of ceremonies for the event, and Halle Berry is an honoree.
[ترجمه ترگمان]رابرت تاونسند، استاد مراسم برای این رویداد و هالی بری یکی از honoree است
[ترجمه گوگل]رابرت تاونسند، استاد مراسم افتتاحیه این رویداد است و هالی بری یک افتخار است

3. He was now the grand master of ceremonies.
[ترجمه ترگمان]اینک او استاد بزرگ تشریفات بود
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر استاد بزرگ مراسم است

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. He was like a master of ceremonies, thought Lydia.
[ترجمه ترگمان]لیدیا باخود گفت: او مثل یک رئیس تشریفات بود
[ترجمه گوگل]او مانند استاد مراسم بود، فکر کرد لیدیا

6. Marcus Schouler assumed the office of master of ceremonies.
[ترجمه ترگمان]مارکوس Schouler دفتر رئیس تشریفات را به خود گرفته بود
[ترجمه گوگل]مارکوس شولر دفتر کارشناسی ارشد مراسم را بر عهده گرفت

7. David Pun as the Macau Seminar's Master of Ceremonies.
[ترجمه ترگمان]دیوید Pun به عنوان رئیس تشریفات ماکایو اس
[ترجمه گوگل]دیوید پون به عنوان استاد معارفه سماری ماکائو

8. His father was the master of ceremonies of a variety show on TV.
[ترجمه ترگمان]پدرش رئیس تشریفات یک سیرک سیار بود
[ترجمه گوگل]پدرش استاد مراسم نمایش انواع تلویزیون بود

9. In 2007 a robot named Tiro was master of ceremonies at the wedding of one of its designers.
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۷ یک ربات به نام Tiro در مراسم ازدواج یکی از طراحان آن شرکت کرد
[ترجمه گوگل]در سال 2007، یک ربات به نام تیرو، استاد مراسم عروسی یکی از طراحان آن بود

10. MASTER OF CEREMONIES: Ladies and Gentlemen: Her Royal Highness will now answer your questions.
[ترجمه ترگمان]استاد OF: خانم ها و آقایان: والاحضرت سلطنت او اکنون به سوالات شما پاسخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]کارشناسی ارشد: خانم ها و آقایان: وزیر سلطنتی او اکنون به سوالات شما پاسخ خواهد داد

11. The senior functionary on boards was Amir Aslan Afshar, the grand master of ceremonies.
[ترجمه ترگمان]کارمند ارشد، امیر جان Afshar بود که رئیس تشریفات بود
[ترجمه گوگل]اعضای ارشد هیئت مدیره امیر اسلان افشار، استاد بزرگ مراسم است

12. Scargill dominated the hearings with his presence like some grand master of ceremonies.
[ترجمه ترگمان]Scargill با حضور خود مانند یک استاد بزرگ مراسم، بر جلسات دادرسی تسلط داشت
[ترجمه گوگل]اسکارگیل با حضور خود مانند بعضی از استادان بزرگ مراسم را تحت سلطه قرار داد

13. David Pun, Prosmart's Business Development Director as the Seminar's master of ceremonies welcoming the participants.
[ترجمه ترگمان]دیوید Pun، مدیر توسعه کسب وکار Prosmart، به عنوان رئیس شرکت کنندگان در مراسم استقبال از شرکت کنندگان
[ترجمه گوگل]دیوید پون، مدیر توسعه کسب و کار Prosmart به عنوان استاد سمینار از مراسم استقبال از شرکت کنندگان

14. Summary : I would like to ask, there are wedding master of ceremonies of the test it?
[ترجمه ترگمان]خلاصه: من دوست دارم بپرسم، آیا در این آزمون، یک استاد عروسی وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]خلاصه: من می خواهم بپرسم، استاد عروسی از مراسم تست وجود دارد؟

15. Master and increase the basic and integrated capacity of the master of ceremonies.
[ترجمه ترگمان]توانایی اصلی و یکپارچه رئیس تشریفات را افزایش داده و آن را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]کارشناسی ارشد و افزایش ظرفیت اساسی و یکپارچه از استاد مراسم

پیشنهاد کاربران

سالار بار. [رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باربد. حاجب بزرگ. رئیس تشریفات. دربان شاه. دارنده بار. خرم باش. پرده دار. حاجب مخصوص. رئیس دربار. ( ناظم الاطباء ) . رئیس تشریفات. ( اشتینگاس ص 642 ) آنکه پذیرائی واردان بر شاه را بعهده دارد و آنان را بحضور شاه برد :
نباید بر شاه سالار بار
بگفتا که جهن است باده سوار.
فردوسی.
سخن جز بدستورسالار بار
نگفتی بره از نهان آشکار.
اسدی ( گرشاسب نامه ) .
سالار بار مطران مه مرد جاثلیق
قِسّیس باربر نه و ابلیس بدرقه.
سوزنی ( دیوان چ امیرکبیر ص 82 ) .
چنین داد فرمان بسالار بار
که با من ندارد بس امروز کار.
نظامی.
رجوع به سالار پرده و سالار شود.

بارسالار. ( اِ مرکب ) سالار بار. حاجب بزرگ. حافظ. نگاهبان. رئیس حفاظ و نگاهبانان :
آن شنیدستم که در صحرای غور
بارسالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیادار را
یاقناعت پرکند یا خاک گور.

سالار پرده. [ رِ پ َ دَ / دِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حاجب. دربان. حاجب بزرگ :
چو سالار پرده سپهبد بدید
رها کردنش هیچگونه ندید.
( شاهنامه چ بروخیم ج 1 حاشیه ص 231 ) .
رجوع به سالاربار و سالار شود.

اندریمان سالار ؛ حاجب بزرگ و رئیس تشریفات.


کلمات دیگر: