(عامیانه)، (آنچه که در حفره ی سینه و شکم قرار دارد) امعا و احشا، اندرونه، درونه، رودگان، دل و روده، اعضای داخلی حیوان یا انسان، قسمتهای داخلی
innards
(عامیانه)، (آنچه که در حفره ی سینه و شکم قرار دارد) امعا و احشا، اندرونه، درونه، رودگان، دل و روده، اعضای داخلی حیوان یا انسان، قسمتهای داخلی
انگلیسی به فارسی
اعضای داخلی حیوان یا انسان، قسمتهای داخلی
درونی، قسمتهای داخلی، اعضای داخلی حیوان یا انسان
انگلیسی به انگلیسی
اسم جمع ( plural noun )
• (1) تعریف: (informal) the internal organs and parts of an animal; viscera.
• مشابه: offal
• مشابه: offal
• (2) تعریف: the internal parts of anything.
• مشابه: belly, bowel
• مشابه: belly, bowel
- the innards of a clock
[ترجمه ترگمان] اعضای داخلی یک ساعت
[ترجمه گوگل] عصبانیت یک ساعت
[ترجمه گوگل] عصبانیت یک ساعت
• bowels, internal organs
the innards of a person or animal are the organs inside the body.
a machine's innards are the parts inside it.
the innards of a person or animal are the organs inside the body.
a machine's innards are the parts inside it.
مترادف و متضاد
internal organs
Synonyms: bowels, entrails, guts, insides, intestines, numbles, viscera, vital organs
جملات نمونه
1. Fear twisted her innards in knots.
[ترجمه ترگمان]ترس، innards را به گره گره زده بود
[ترجمه گوگل]ترس از درون خود را در گره پیچیده است
[ترجمه گوگل]ترس از درون خود را در گره پیچیده است
2. Fear twisted her innards in a knot, starting the sweat upon her face.
[ترجمه ترگمان]ترس وجودش را درهم کشید و عرق بر چهره اش نشست
[ترجمه گوگل]ترس از اندام خود را در یک گره، شروع عرق بر روی صورت او
[ترجمه گوگل]ترس از اندام خود را در یک گره، شروع عرق بر روی صورت او
3. Whether the abandoned innards, which are consumed by coyotes and ravens, harbor the disease is hotly debated.
[ترجمه ترگمان]چه اعضای بدن متروک که توسط coyotes و کلاغ مصرف می شوند، به شدت مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]این که آیا درونی های رها شده، که توسط کویوت ها و کوه ها مصرف می شوند، این بیماری را به شدت مورد بحث قرار می دهند
[ترجمه گوگل]این که آیا درونی های رها شده، که توسط کویوت ها و کوه ها مصرف می شوند، این بیماری را به شدت مورد بحث قرار می دهند
4. Now a huge gash exposes the tree's dark innards, and the wind has got into its cracks.
[ترجمه ترگمان]حالا یک بریدگی عظیم از بدن تیره درخت را آشکار می کند، و باد در شکاف های آن فرو می رود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک عظیم بزرگ در معرض عمق تاریک درخت است و باد به شکاف خود رسیده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک عظیم بزرگ در معرض عمق تاریک درخت است و باد به شکاف خود رسیده است
5. Something terrible happens to your innards when you suppress that much anger.
[ترجمه ترگمان]وقتی اون خشم زیادی رو از بین ببری، یه اتفاق بدی برای your می افته
[ترجمه گوگل]هنگامی که خشم خشم را سرکوب می کنید، به درون شما اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]هنگامی که خشم خشم را سرکوب می کنید، به درون شما اتفاق می افتد
6. Even when Pearce's innards had been completely absorbed and digested, the thing's need was still strong.
[ترجمه ترگمان]حتی وقتی که دل Pearce کاملا جذب و هضم شده بود، چیزی که نیاز داشت هنوز قوی بود
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که دندانهای پرایس به طور کامل جذب و هضم شده بودند، نیازمندیها هنوز قوی بودند
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که دندانهای پرایس به طور کامل جذب و هضم شده بودند، نیازمندیها هنوز قوی بودند
7. My innards felt as empty as if I had been fasting for days.
[ترجمه ترگمان]دلم به قدری خالی بود که انگار روزها روزه می گرفتم
[ترجمه گوگل]عضلات من احساس خفگی می کنند، مثل اینکه روزهایم را روزه بگیرم
[ترجمه گوگل]عضلات من احساس خفگی می کنند، مثل اینکه روزهایم را روزه بگیرم
8. They treated their innards at state expert.
[ترجمه ترگمان]آن ها با اعضای داخلی خود در یک متخصص دولتی رفتار می کردند
[ترجمه گوگل]آنها با عصبانیت خود در متخصص دولتی درمان می کردند
[ترجمه گوگل]آنها با عصبانیت خود در متخصص دولتی درمان می کردند
9. Get up close and personal with your innards with these 15 amazing 3 D - body shots.
[ترجمه ترگمان]با این ۱۵ عکس فوق العاده سه بعدی بدن خود را با اعضای داخلی خود کنار بگذارید
[ترجمه گوگل]با این 15 عکس شگفت انگیز 3 D - بدن، با دندان هایتان نزدیک و شخصی شوید
[ترجمه گوگل]با این 15 عکس شگفت انگیز 3 D - بدن، با دندان هایتان نزدیک و شخصی شوید
10. To mend this engine I'll have to have its innards out.
[ترجمه ترگمان]برای تعمیر این موتور باید دل و روده اش را بیرون بکشم
[ترجمه گوگل]برای اصلاح این موتور من باید از درون خود خارج بشوم
[ترجمه گوگل]برای اصلاح این موتور من باید از درون خود خارج بشوم
11. Video machines are complex bits of technology and most of us don't begin to understand how their electronic innards work.
[ترجمه ترگمان]ماشین های ویدیو تکه های پیچیده تکنولوژی هستند و بسیاری از ما شروع به درک نحوه کار اعضای داخلی آن ها نمی کنیم
[ترجمه گوگل]دستگاه های ویدئویی بیت های پیچیده ای از تکنولوژی هستند و بسیاری از ما شروع به درک اینکه چگونه عضلات الکترونیک آنها کار می کنند
[ترجمه گوگل]دستگاه های ویدئویی بیت های پیچیده ای از تکنولوژی هستند و بسیاری از ما شروع به درک اینکه چگونه عضلات الکترونیک آنها کار می کنند
12. As he sat there in the passenger seat his body was stiffening, his innards felt like bile.
[ترجمه ترگمان]وقتی که در صندلی کنار راننده نشسته بود، بدنش خشک شده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که او در صندلی مسافر نشسته بود، بدنش سخت تر شد، درون خود احساس سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که او در صندلی مسافر نشسته بود، بدنش سخت تر شد، درون خود احساس سنگینی می کرد
13. A popular aberration has a light yellow exterior with towelling striped innards.
[ترجمه ترگمان]محرک رایج، ظاهری زرد روشن با اعضای داخلی راه راه دارد
[ترجمه گوگل]یک انحراف معروف دارای یک بیرونی زرد کمرنگ با درون حاشیه راه راه است
[ترجمه گوگل]یک انحراف معروف دارای یک بیرونی زرد کمرنگ با درون حاشیه راه راه است
14. I had Cooper's respray the panel and valet the innards with hot steam.
[ترجمه ترگمان]من کوپر را از روی قاب بیرون کشیدم و قسمت داخلی بدن را با بخار گرم بیرون کشیدم
[ترجمه گوگل]من کوپر را با پانل خالی کردم و داخل خانه را با بخار گرم نگه داشتم
[ترجمه گوگل]من کوپر را با پانل خالی کردم و داخل خانه را با بخار گرم نگه داشتم
15. But it had to be done, so I brought my dining buddy Matthew, who also has innards of steel.
[ترجمه ترگمان]اما این کار باید انجام می شد، برای همین با دوست my، متیو، که also از فولاد داشت، اوردم
[ترجمه گوگل]اما این کار باید انجام شود، بنابراین من متیو، متاهل خانواده اش را که همچنین از جنس فولاد بود، به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]اما این کار باید انجام شود، بنابراین من متیو، متاهل خانواده اش را که همچنین از جنس فولاد بود، به ارمغان آورد
پیشنهاد کاربران
امعاء و احشاء بدن internal organs
اجرای داخلی دستگاه یا ماشین internal parts if a nachine
اجرای داخلی دستگاه یا ماشین internal parts if a nachine
کلمات دیگر: