کلمه جو
صفحه اصلی

psychopathic


روان بیمار، آدم روانی، آدم جامعه ستیز، وابسته به ناخوشی دماغی

انگلیسی به فارسی

وابسته به ناخوشی دماغی


روانپزشکی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: psychopathically (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, afflicted with, or characteristic of mental illness or psychopathy.

• of mental illness; of severe antisocial behavior accompanied by an absence of normal moral and emotional functioning
someone who is psychopathic is a psychopath.

جملات نمونه

1. Patriotism is a pernicious, psychopathic form of idiocy.
[ترجمه ترگمان]وطن پرستی، یک نوع pernicious، و نوعی حماقت است
[ترجمه گوگل]وطن پرستی یک شکل فاسد و روان پریشی است

2. He denounced democracy as a psychopathic expression of inferiority and compromise as an aberration that must be crushed out of existence.
[ترجمه ترگمان]وی دموکراسی را به عنوان بیماری روانی تحقیر و سازش محکوم کرد و به عنوان یک محرک جبری که باید از موجودیت رها شود، سازش کرد
[ترجمه گوگل]او دموکراسی را به عنوان بیان روانپاکی از ابتذال و مصالحه به عنوان یک اختلال که باید از بین برود، محکوم کرد

3. Just catch some unsuspecting psychopathic bee, strap it on and watch it go.
[ترجمه ترگمان]فقط یک خرده زنبور عسل را بگیر، آن را ببند و آن را تماشا کن
[ترجمه گوگل]فقط بعضی از زنبورهای روانی ناخوشایند را بیرون بیاورید، آن را بند ببرید و آن را تماشا کنید

4. Gore was schizoid, suffering from a psychopathic disorder, requiring treatment for many years to come.
[ترجمه ترگمان]گور schizoid بود که دچار بیماری روانی دچار بیماری روانی شده بود و سال ها به درمان نیاز داشت
[ترجمه گوگل]گور اسکیزوئید بود که از یک اختلال روانپزشکی رنج می برد و نیاز به درمان برای سال های زیادی دارد

5. His ability to rationalise verged on the psychopathic.
[ترجمه ترگمان]توانایی او در اصلاح این بیماری دچار بیماری روانی است
[ترجمه گوگل]توانایی او در تصحیح روانشناختی روان شناختی

6. So many psychopathic murderers – fortunate to have been under Barker's radical tutelage – had been declared cured and freed.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماری های روانی - خوش شانس - که تحت آموزش های رادیکال Barker قرار گرفته بودند - درمان شدند و آزاد شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از قاتلان روانپزشکی - خوش شانسی که تحت مراقبت رادیکال بارکر بوده اند - اعلام شده اند که درمان شده و آزاد شده اند

7. Psychopathic preoccupied with torture in the extreme, but not known to have committed murder.
[ترجمه ترگمان]psychopathic با شکنجه در نهایت تلاش می کرد، اما نمی دانست که مرتکب قتل شده است
[ترجمه گوگل]روانپزشکی با شکنجه در افراطی مواجه است، اما شناخته شده نیست که مرتکب قتل شود

8. Taken together, these cues gave the psychopathic men a rough gauge of how confident their potential victims were.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این نشانه ها به افراد مبتلا به بیماری روانی یک درجه سختی از میزان اعتماد به نفس قربانیان بالقوه خود دادند
[ترجمه گوگل]با هم، این نشانه ها به مردان روانپزشک کمک کردند که چگونه اعتماد به نفس قربانیان بالقوه خود را داشته باشند

9. "Psychopathic disorders are universal, but each country hasits own history and legal principles" regarding how the disordersare addressed in the legal system, he concluded.
[ترجمه ترگمان]وی در پایان گفت: \" اختلالات روانی جهانی هستند، اما هر کشور سابقه و اصول حقوقی خود را در رابطه با نحوه پرداخت the در سیستم قضایی خود دارد \"
[ترجمه گوگل]او گفت: �اختلالات روانپزشکی جهانی هستند، اما هر کشوری تاریخ و اصول قانونی خود را در مورد چگونگی اختلالات در نظام حقوقی بررسی می کند

10. Psychopathic personality, which is also called non-psychosis mental obstruct, is actually an extreme of the personality development of erroneous tendency.
[ترجمه ترگمان]شخصیت Psychopathic که اختلال ذهنی non نیز نامیده می شود در واقع نوعی از رشد شخصیت گرایش erroneous است
[ترجمه گوگل]شخصیت روانپزشکی، که همچنین نامفهوم غیر روانشناختی نامیده می شود، در واقع یک افسردگی در توسعه شخصیت گرایش اشتباه است

11. A series of unsolved murders on the island has raised fears that a psychopathic serial killer is on the loose.
[ترجمه ترگمان]یک سری قتل های حل نشده در جزیره، از این که یک قاتل سریالی در حال فرار است، بزرگ شده است
[ترجمه گوگل]یک سری از قتل های حل نشده در این جزیره باعث ترس از این شده است که قاتل سریال روان پاشایی در حال سقوط است

12. This is supposed to be just a very ordinary, lost-in-the-crowd guy with an unsuspected psychopathic leaning.
[ترجمه ترگمان]این قرار بود فقط یه آدم معمولی، گم و گور شده باشه - یه آدم معمولی که حتی یه روانی unsuspected هم نداره
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این فقط یک مرد عادی و معمولی است که در حال از دست دادن است و با یک روانپزشک غیرمنتظره متکی است

13. Her fantasies, though seemingly innocent, have some genetic connection to his psychopathic deceits.
[ترجمه ترگمان]فانتزی های او، هرچند ظاهرا بی گناهه یک ارتباط ژنتیکی برای فریب و نیرنگ او دارند
[ترجمه گوگل]فانتزی های او، گرچه ظاهرا بی گناه، برخی از ارتباطات ژنتیکی را با فریب های روحی خود دارد

14. The fact is that an externalized conflict with a psychopathic origin can be confused all too easily with a genuinely external one.
[ترجمه ترگمان]واقعیت این است که یک تعارض externalized شده با یک منشا روانی می تواند همه چیز را به راحتی با یک مشکل خارجی واقعی اشتباه گرفته شود
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که یک درگیری خارجی با یک مبدأ روانپزشکی می تواند به آسانی با یک خارجی واقعا اشتباه گرفته شود

پیشنهاد کاربران

آدم جامعه ستیز، جنایتکار روانی

A series of unsolved murders on the island has raised fears that a psychopathic serial killer is on the loose

جامعه ستیز


کلمات دیگر: