کلمه جو
صفحه اصلی

untypical

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of typical.
متضاد: typical

• not typical, uncharacteristic

جملات نمونه

1. Her angry outburst was untypical; she's usually very quiet woman.
[ترجمه ترگمان]این فوران خشم ناشی از خشم بود؛ معمولا زن بسیار آرامی است
[ترجمه گوگل]خروج عصبانیت او غیرتمیک بود؛ او معمولا بسیار آرام زن است

2. Anita Loos was in many respects untypical of the screenwriting trade.
[ترجمه ترگمان]آنیتا Loos از بسیاری جهات untypical تجارت screenwriting بود
[ترجمه گوگل]آنیتا لوس در بسیاری از موارد نوعی تجارت تجاری فیلمنامه بود

3. Schools in this area are quite untypical of schools in the rest of the country.
[ترجمه ترگمان]مدارس این ناحیه در سایر بخش های کشور کاملا مدارس مذهبی هستند
[ترجمه گوگل]مدارس در این زمینه کاملا غیرتمامی مدارس در سایر نقاط کشور هستند

4. It is not untypical of girls of her age to be concerned about their appearance.
[ترجمه ترگمان]این untypical از دختران سن او نیست که به ظاهر خود توجه داشته باشند
[ترجمه گوگل]دختران سالخورده خود را در مورد ظاهر خود نگران نیستند

5. I believe our results are not untypical.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که نتایج ما untypical نیستند
[ترجمه گوگل]من معتقدم نتایج ما غیر معمول نیست

6. All in all, it had been a not untypical day .
[ترجمه ترگمان]به هر حال، روز untypical نبود
[ترجمه گوگل]در کل، روزی غیر معمول بود

7. These problems are not untypical .
[ترجمه ترگمان]این مشکلات untypical نیستند
[ترجمه گوگل]این مشکلات غیر معمول نیستند

8. The career of Ibrahim Nanno represents a not untypical career pattern among constables in the second half of the nineteenth century.
[ترجمه ترگمان]حرفه ابراهیم Nanno نشان دهنده یک الگوی شغلی در میان پاسبان ها در نیمه دوم قرن نوزدهم است
[ترجمه گوگل]شغل ابراهیم نانو الگوی شغلی غیر معمول در میان ساکنان نیمه دوم قرن نوزدهم را نشان می دهد

9. These figures, which are not untypical, underline a school's dependence upon parental and non-state support.
[ترجمه ترگمان]این ارقام، که untypical نیستند، بر وابستگی یک مدرسه به حمایت والدین و non تاکید دارند
[ترجمه گوگل]این ارقام که غیر معمول نیستند، وابستگی مدرسه به حمایت والدین و غیر دولتی را برجسته می کند

10. The teachers are not untypical in their problems with two language codes.
[ترجمه ترگمان]معلمان در مشکلات خود با دو کد زبان صحبت نمی کنند
[ترجمه گوگل]معلمان در مشکلات خود با دو زبان زبان غیر معمول نیستند

11. As a not untypical consumer of financial services, I was annoyed in two ways.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مصرف کننده دایمی از خدمات مالی، از دو روش عصبانی بودم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مشتری غیر معمول از خدمات مالی، من به دو دلیل متلاشی شدم

12. For some reason, and with untypical boldness, she took a step forward and walked into the room.
[ترجمه ترگمان]به دلیلی، و با بی باکی untypical گامی به جلو برداشت و به داخل اتاق رفت
[ترجمه گوگل]به دلایلی و با جسارت غیر معمول، او یک قدم به جلو رفت و وارد اتاق شد

13. Something equally untypical happened on the Hikari back to Tokyo, a delay of twenty minutes.
[ترجمه ترگمان]چیزی به طور مساوی در the به توکیو بر حسب اتفاق بیست دقیقه رخ داد
[ترجمه گوگل]چیزی که به طور غیرعادی در Hikari به توکیو اتفاق افتاده است، تاخیر بیست دقیقه است

14. Also at thirty-one, he reports a brief, untypical lapse to Louise: the desire to chuck in literature.
[ترجمه ترگمان]همچنین در سی و یک سالگی به لویز گفت که تمایل به چاک در ادبیات وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین در سی و یک سالگی، به دنبال لوئیز، تمایل به چاک در ادبیات، یک نکته کوتاه و غیر معمول را گزارش می دهد

پیشنهاد کاربران

غیر معمول

غیرعادی، نامتداول، غیررایج


کلمات دیگر: