کلمه جو
صفحه اصلی

inhumanely

انگلیسی به فارسی

غیر انسانی


انگلیسی به انگلیسی

• in an inhumane manner, cruelly, without warmth and compassion

جملات نمونه

1. Clearly the terrorists have cruelly and inhumanely violated these principles.
[ترجمه ترگمان]واضح است که تروریست ها بی رحمانه این اصول را نقض کرده اند
[ترجمه گوگل]واضح است که تروریست ها این اصول را بی رحمانه و غیر انسانی نقض کرده اند

2. The prisoners of war were treated inhumanely.
[ترجمه ترگمان]اسیران جنگی تحت درمان inhumanely قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]زندانیان جنگ با غیرانسانی رفتار می کردند

3. The U of O is infamous for its inhumanely cramped dorm rooms, though, making it improbable that one resident could have committed such an act without the other being intimately aware.
[ترجمه ترگمان]با این حال، U از او برای اتاق های خوابگاه تنگ خوابگاه خود بدنام است و باعث می شود بعید به نظر برسد که یک مقیم بتواند چنین کاری را بدون اینکه دیگری آگاه باشد انجام دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، U از O برای اتاق های انفرادی انسانی غیر انسانی تنگ شده است، هرچند، غیر ممکن است که یکی از ساکنان بتواند چنین اقداماتی را انجام دهد بدون این که دیگران آگاه باشند

4. The report accuses Foxconn of treating workers "inhumanely, like machines".
[ترجمه ترگمان]این گزارش Foxconn را به درمان کارگران، مانند ماشین ها \" متهم می کند
[ترجمه گوگل]این گزارش فاکسکان را متهم به درمان غیرقانونی کارگران، مانند ماشین آلات می کند

5. After seeing how inhumanely these chickens, ducks, cows, lambs and pigs are treated, anyone with an ounce of compassion would realise that these selfish actions desecrate life itself.
[ترجمه ترگمان]پس از بررسی این که چگونه این جوجه ها، اردک ها، گاوها، بره ها و خوک ها تحت درمان قرار می گیرند، هر کسی که یک اونس رحم داشته باشد، متوجه می شود که این اقدامات خودخواهانه به خود زندگی توهین می کنند
[ترجمه گوگل]پس از دیدن اینکه چگونه انسانها این گونه ها، مرغ ها، گاوها، بره ها و خوک ها را درمان می کنند، هر کس با یک تساوی محبت آمیز متوجه می شود که این اقدامات خودخواه، زندگی خود را محکوم می کند

6. The debt of gratitude he is owed makes it all the more horrifying, therefore, that he was treated so inhumanely.
[ترجمه ترگمان]از ای نرو دین حق شناسی که مدیون او بود همه آن را horrifying و inhumanely می ساخت
[ترجمه گوگل]بدهی از قدردانی او موجب می شود که آن را بیشتر وحشتناک تر، بنابراین، که او به طوری غیر انسانی درمان شد

7. Australia resumed exports of live cattle to Indonesia, just a month after suspending them because some Australian cows were being slaughtered inhumanely.
[ترجمه ترگمان]استرالیا صادرات احشام زنده به اندونزی را تنها یک ماه پس از تعلیق آن ها از دست داد، چرا که برخی از گاوه ای استرالیا در حال ذبح شدن بودند
[ترجمه گوگل]استرالیا صادرات گاوهای زنده به اندونزی را تنها یک ماه پس از تعلیق آن ادامه داد، زیرا گاوهای استرالیایی غیر انسانی کشته شدند

8. News reports state that Beijing's cats are being rounded up and taken to holding facilities. Their future is uncertain, but it is widely suspected that they will be killed inhumanely.
[ترجمه ترگمان]گزارش های خبری حاکی از این است که گربه های پکن در حال گرد کردن و نگهداری و نگهداری از تاسیسات هستند آینده آن ها نامشخص است، اما به طور گسترده مشکوک است که آن ها کشته خواهند شد
[ترجمه گوگل]گزارش های خبری نشان می دهد که گربه های پکن در حال گرد شدن هستند و به نگهداری امکانات منتقل می شوند آینده آنها نامعلوم است، اما به طور گسترده ای مظنون شده است که آنها به صورت غیر انسانی کشته می شوند

پیشنهاد کاربران

به دور از انسانیت


کلمات دیگر: