(verb transitive) اولویت دادن به، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی کردن
prioritise
(verb transitive) اولویت دادن به، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی کردن
انگلیسی به فارسی
اولویت دادن به، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی کردن
اولویت بندی
انگلیسی به انگلیسی
• set priorities, organize according to importance (also prioritize)
جملات نمونه
1. To allocate and prioritise the work of the section.
[ترجمه ترگمان]کار بخش را اولویت بندی کنید و اولویت بندی کنید
[ترجمه گوگل]برای اختصاص و اولویت بندی کار بخش
[ترجمه گوگل]برای اختصاص و اولویت بندی کار بخش
2. Furthermore, Western cultures prioritise the visual over other sensual impressions.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، فرهنگ های غربی تصاویر بصری و بصری دیگر را در اولویت قرار می دهند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، فرهنگ های غربی از نظر بصری بیش از سایر احساسات نفسانی، اولویت بندی می کنند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، فرهنگ های غربی از نظر بصری بیش از سایر احساسات نفسانی، اولویت بندی می کنند
3. Ability to prioritise and organise service assignments at all tables in assigned station.
[ترجمه ترگمان]توانایی اولویت بندی و سازماندهی تکالیف سرویس در همه جداول در یک ایستگاه اختصاص داده شده، را در اولویت قرار دهید
[ترجمه گوگل]توانایی اولویت دادن و سازماندهی خدمات در تمام جداول در ایستگاه اختصاص داده شده
[ترجمه گوگل]توانایی اولویت دادن و سازماندهی خدمات در تمام جداول در ایستگاه اختصاص داده شده
4. Your ability is to prioritise task, your language level and your enthusiasm are determining factors.
[ترجمه ترگمان]توانایی شما این است که وظیفه خود را اولویت بندی کنید، سطح زبان تان و شور و اشتیاق شما عوامل تعیین کننده هستند
[ترجمه گوگل]توانایی شما این است که وظیفه اولویت بندی کنید، سطح زبان و شور و شوق شما عامل تعیین کننده است
[ترجمه گوگل]توانایی شما این است که وظیفه اولویت بندی کنید، سطح زبان و شور و شوق شما عامل تعیین کننده است
5. Ability to prioritise and organise work assignments ; delegate work.
[ترجمه ترگمان]توانایی خود را اولویت بندی کنید و تکالیف کاری را سازمان دهی کنید؛ کار را محول کنید
[ترجمه گوگل]توانایی اولویت بندی و سازماندهی تکالیف کار؛ نمایندگی کار
[ترجمه گوگل]توانایی اولویت بندی و سازماندهی تکالیف کار؛ نمایندگی کار
6. But it's a crucial balancing act where you have to prioritise on a daily basis.
[ترجمه ترگمان]اما این یک عمل توازن حیاتی است که در آن باید به صورت روزانه اولویت بندی کنید
[ترجمه گوگل]اما این یک اقدام متعادل کننده ای است که در آن شما باید هر روز اولویت بندی کنید
[ترجمه گوگل]اما این یک اقدام متعادل کننده ای است که در آن شما باید هر روز اولویت بندی کنید
7. We should choose to promote environmentally aware and responsible science - as well as to prioritise investment in environmental science itself.
[ترجمه ترگمان]ما باید انتخاب کنیم که دانش محیطی آگاه و مسئول را ترویج کنیم - همچنین اولویت بندی سرمایه گذاری در علم محیط زیست را اولویت بندی کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید انتخاب کنیم که علم آگاهانه و مسئول محور را ارتقاء دهیم و همچنین اولویت بندی سرمایه گذاری در خود علوم زیست محیطی
[ترجمه گوگل]ما باید انتخاب کنیم که علم آگاهانه و مسئول محور را ارتقاء دهیم و همچنین اولویت بندی سرمایه گذاری در خود علوم زیست محیطی
8. What specific social problems are prevalent in the area and what support can you expect in trying to prioritise for special need?
[ترجمه ترگمان]کدام مشکلات اجتماعی خاص در این منطقه رایج هستند و چه چیزی را می توانید انتظار داشته باشید برای نیاز خاص اولویت بندی کنید؟
[ترجمه گوگل]چه مشکالت اجتماعی خاصی در منطقه وجود دارد و چه چیزی می تواند در مورد تلاش برای اولویت دادن به نیاز خاصی از شما انتظار داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]چه مشکالت اجتماعی خاصی در منطقه وجود دارد و چه چیزی می تواند در مورد تلاش برای اولویت دادن به نیاز خاصی از شما انتظار داشته باشد؟
9. Mr Friedman, who died in 200 believed companies should prioritise their shareholders above all other stakeholders.
[ترجمه ترگمان]آقای فریدمن، که در سال ۲۰۰ کشته شد، بر این باور بود که شرکت ها باید سهام داران خود را در اولویت قرار دهند
[ترجمه گوگل]آقای فریدمن، که در 200 شرکت معتقد به دنیا فوت کرد، باید سهامداران خود را بالاتر از سایر سهامداران تعیین کند
[ترجمه گوگل]آقای فریدمن، که در 200 شرکت معتقد به دنیا فوت کرد، باید سهامداران خود را بالاتر از سایر سهامداران تعیین کند
10. Liaise regularly with metering teams to help direct and prioritise effort to areas of measurement uncertainty.
[ترجمه ترگمان]به طور منظم با تیم های metering تماس بگیرید تا به تلاش مستقیم و اولویت بندی برای حوزه هایی از عدم قطعیت اندازه گیری کمک کنید
[ترجمه گوگل]به طور منظم با تیم های اندازه گیری ارتباط برقرار کنید تا راهنمایی های مستقیم و اولویت بندی را به حوزه های عدم قطعیت اندازه گیری کنید
[ترجمه گوگل]به طور منظم با تیم های اندازه گیری ارتباط برقرار کنید تا راهنمایی های مستقیم و اولویت بندی را به حوزه های عدم قطعیت اندازه گیری کنید
11. Establish annual, quarterly, monthly or weekly sales plans and prioritise and schedule own activities so these targets are met and make sure punctual account receivable.
[ترجمه ترگمان]برنامه های فروش سالانه، فصلی، ماهانه یا هفتگی را تعیین کنید و فعالیت های خود را اولویت بندی کنید تا این اهداف برآورده شوند و از حساب های دریافتنی دریافت شوند
[ترجمه گوگل]برنامه های فروش سالانه، سه ماهه، ماهانه یا هفتگی ایجاد و اولویت بندی و برنامه ریزی فعالیت های خود را به طوری که این اهداف برآورده شده و مطمئن شوید که حساب قابل پرداخت قابل پرداخت است
[ترجمه گوگل]برنامه های فروش سالانه، سه ماهه، ماهانه یا هفتگی ایجاد و اولویت بندی و برنامه ریزی فعالیت های خود را به طوری که این اهداف برآورده شده و مطمئن شوید که حساب قابل پرداخت قابل پرداخت است
12. As a policy, we will stick to that mandate and prioritise our service above all else.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک سیاست، ما به این دستور پایبند خواهیم بود و خدمات خود را بالاتر از همه اولویت بندی می کنیم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک سیاست، ما به این ماموریت پایبند خواهیم شد و سرویس ما را به بالاتر از همه چیز اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک سیاست، ما به این ماموریت پایبند خواهیم شد و سرویس ما را به بالاتر از همه چیز اختصاص داده است
13. There can be no trade - off between freedom and security, because the freedoms they prioritise trump everything.
[ترجمه ترگمان]هیچ تجارت بین آزادی و امنیت وجود ندارد، زیرا آزادی که در اولویت قرار می دهند همه چیز را مغلوب می کنند
[ترجمه گوگل]بین آزادی و امنیت بین تجارت ها وجود ندارد، زیرا آزادی هایی که آنها همه چیز را اولویت بندی می کنند
[ترجمه گوگل]بین آزادی و امنیت بین تجارت ها وجود ندارد، زیرا آزادی هایی که آنها همه چیز را اولویت بندی می کنند
پیشنهاد کاربران
اولویت بندی، اولویت گذاری
کلمات دیگر: