کلمه جو
صفحه اصلی

take part in

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to involve yourself in; be active in.

- Many children like to take part in sports.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کودکان دوست دارند در ورزش شرکت کنند
[ترجمه گوگل] بسیاری از کودکان دوست دارند در ورزش شرکت کنند

جملات نمونه

1. He will take part in this contest.
[ترجمه الی به انگلیسی] او به زودی در این مسابقه شرکت داده خواه شد
[ترجمه ترگمان]او در این مسابقه شرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او در این مسابقه شرکت خواهد کرد

2. She doesn't usually take part in any of the class activities.
[ترجمه ترگمان]او معمولا در هیچ یک از فعالیت های کلاسی شرکت نمی کند
[ترجمه گوگل]او معمولا در هیچ یک از فعالیت های کلاس شرکت نمی کند

3. People who take part in sports must be in condition.
[ترجمه امید] کسانی که در ورزش شرکت میکنند باید شرایطش رو داشته باشند
[ترجمه ترگمان]افرادی که در ورزش شرکت می کنند باید در شرایط وخیمی به سر می برند
[ترجمه گوگل]افرادی که در ورزش شرکت می کنند باید شرایط باشند

4. Six theatre companies have been selected to take part in this year's festival.
[ترجمه ترگمان]شش شرکت تئاتر انتخاب شده اند تا در جشنواره امسال شرکت کنند
[ترجمه گوگل]شش شرکت تئاتر برای شرکت در جشنواره امسال انتخاب شده اند

5. Did you take part in the brawl yesterday?
[ترجمه ترگمان]دیروز در جدال شرکت کردید؟
[ترجمه گوگل]آیا دیروز در نزاع شرکت کردید؟

6. They all dressed up to take part in the New Year's party.
[ترجمه ترگمان]همه لباس می پوشیدند تا در جشن سال نو شرکت کنند
[ترجمه گوگل]آنها همه لباس هایشان را برای شرکت در جشن سال نو پوشیدند

7. Students can either do a dissertation or take part in a practical project.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در یک پروژه عملی یا در یک پروژه عملی شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان می توانند یک پایان نامه یا یک پروژه عملی را انجام دهند

8. Please read up the examination regulations before you take part in the examination.
[ترجمه ترگمان]لطفا قبل از اینکه در امتحان شرکت کنید، قوانین امتحان را مطالعه کنید
[ترجمه گوگل]لطفا قبل از شرکت در معاینه، مقررات آزمون را بخوانید

9. He categorically refused to take part in the project.
[ترجمه ترگمان]او قاطعانه از شرکت در این پروژه خودداری کرده است
[ترجمه گوگل]او به طور قطعی حاضر به شرکت در این پروژه نشد

10. I am to be sent to take part in the negotiations with the Japanese government and report on it later.
[ترجمه ترگمان]من باید برای شرکت در مذاکرات با دولت ژاپن فرستاده شوم و بعدا آن را گزارش کنم
[ترجمه گوگل]من باید برای شرکت در مذاکرات با دولت ژاپن فرستاده شود و بعدا آن را گزارش دهم

11. Who has been selected to take part in the project?
[ترجمه ترگمان]چه کسی برای شرکت در این پروژه انتخاب شده است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی برای شرکت در این پروژه انتخاب شده است؟

12. She could sing a bit and agreed to take part in the show.
[ترجمه ترگمان]او می توانست کمی آواز بخواند و قبول کرد که در نمایش شرکت کند
[ترجمه گوگل]او می تواند کمی بخواند و موافقت کرد تا در نمایش حضور داشته باشد

13. Many people felt that America ought not to take part in the war.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم احساس می کردند که آمریکا نباید در جنگ شرکت کند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم احساس کردند که آمریکا نباید در جنگ شرکت کند

14. The company fielded a group of experts to take part in the conference.
[ترجمه ترگمان]این شرکت گروهی از متخصصان را برای شرکت در این کنفرانس معرفی کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت گروهی از کارشناسان را برای شرکت در این کنفرانس آماده کرد

15. Over 80 cars will take part in the race .
[ترجمه ترگمان]بیش از ۸۰ خودرو در این مسابقه شرکت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]بیش از 80 خودرو در مسابقه شرکت خواهند کرد

پیشنهاد کاربران

حضور داشتن

شرکت کردن

مشغول بودن به . . .

شرکت کردن در یک کار، ورزش، رویداد اجتماعی و . . . . . همراه با سایر مردم
مشارکت کردن در
حضور پیدا کردن در

شرکت کردن در

حضور یافتن در . . .


کلمات دیگر: