کلمه جو
صفحه اصلی

punt


معنی : زدن توپ
معانی دیگر : (فوتبال) توپ را در هوا با پا زدن، شوت هوایی، قایق (ته پهن و تخته مانند که با چوب درازی که به ته رود فرو می کنند رانده می شود)، بلم، (با دیرک یا چوبدستی) راندن، دیرک زدن، (در برخی بازی های با ورق) بر ضد بانکدار شرط بستن یا بازی کردن، توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن

انگلیسی به فارسی

زدن توپ، توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن


پونت، زدن توپ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: in football, a kick made by dropping the ball and then kicking it before it hits the ground. (Cf. drop kick, place kick.)

- He launched an excellent punt that pinned the receiving team well back.
[ترجمه ترگمان] او یک punt عالی را راه اندازی کرد که تیم دریافت کننده را به خوبی عقب زد
[ترجمه گوگل] او یک ضربه عالی را به ثمر رساند که تیم دریافت کننده را به عقب برگرداند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: punts, punting, punted
• : تعریف: to drop and then kick (a football) before it hits the ground.

- The team punted the ball on the final down.
[ترجمه ترگمان] تیم توپ را در مسابقه نهایی شکست داد
[ترجمه گوگل] تیم توپ را در نهایت پایین انداخت
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: punter (n.)
• : تعریف: to punt a football.

- It was fourth down and they decided to punt instead of taking any risks.
[ترجمه ترگمان] چهارم شد و آن ها تصمیم گرفتند به جای این که ریسک کنند، به punt بپردازند
[ترجمه گوگل] این چهارمین بار بود و آنها تصمیم گرفتند به جای اینکه هر گونه خطری را در نظر بگیرند، قرار می گرفتند
اسم ( noun )
• : تعریف: a flat-bottomed boat propelled by means of a long pole, used primarily for travel on shallow water.

• drop kick, kick in which one drops the ball and kicks it before it touches ground; type of small flat boat
drop-kick a ball, drop a ball and kick it before it touches the ground; gamble, wager
a punt is a long boat with a flat bottom. you move the boat along by standing at one end and pushing a long pole down against the bottom of the river.
when a ball is punted in games such as football or rugby, it is kicked a long way. verb here but can also be used as a count noun. e.g. taylor unleashed a long punt which flew at least 50 yards.
a punt is a unit of money used in the irish republic.

مترادف و متضاد

زدن توپ (اسم)
bunt, putt, punt

جملات نمونه

1. The investment is little more than a punt.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری کمی بیش از یک punt است
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری کمی بیشتر از یک امتیاز است

2. A punt has a shallow draught.
[ترجمه ترگمان]یک ضربه، یک جرعه کم عمق دارد
[ترجمه گوگل]پانچ پیش نویس کم عمق دارد

3. She soon learned to punt.
[ترجمه ترگمان]به زودی صدای ضربه زدن را یاد گرفت
[ترجمه گوگل]او به زودی آموخته به پا زدن

4. A punt is like a floating drum.
[ترجمه ترگمان] یه توپ مثل طبل شناور میمونه
[ترجمه گوگل]پانچ مانند یک درام شناور است

5. Finally, remember that fishing from a punt gives you a tremendous advantage.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، به یاد داشته باشید که ماهی گیری از a به شما یک مزیت فوق العاده می دهد
[ترجمه گوگل]در نهایت، به یاد داشته باشید که ماهیگیری از پانچ به شما یک مزیت فوق العاده ای می دهد

6. Movement in a punt should always be kept to a minimum.
[ترجمه ترگمان]حرکت در a باید همواره به حداقل برسد
[ترجمه گوگل]جنبش در پانتان همیشه باید حداقل باشد

7. My friend Eric Barnes built the punt we use and the basic design is hard to beat.
[ترجمه ترگمان]دوست من اریک بارنز the را ساخت که ما از آن استفاده می کنیم و طراحی اولیه برای ما دشوار است
[ترجمه گوگل]دوست من اریک بارنز پانچ را که ما استفاده می کنیم ساخته ایم و طراحی اولیه سخت است که ضرب و شتم

8. He can throw, catch, run and even punt the ball.
[ترجمه ترگمان]او می تواند توپ را پرتاب کند و حتی به توپ ضربه بزند
[ترجمه گوگل]او می تواند پرتاب، گرفتن، اجرا و حتی ضربه زدن توپ

9. Llewellyn's long, diagonal punt soon put Newport back into Bridgend territory.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که punt به زودی به \"نیوپورت\" وارد قلمرو Bridgend شد
[ترجمه گوگل]به زودی Longt، قطب مورب Llewellyn نیوپورت را به قلمرو بریجدن وارد می کند

10. Palic, whose best punt was a 55-yard bomb, was awarded a game ball afterward.
[ترجمه ترگمان]Palic که بهترین punt یک بمب ۵۵ یارد بود پس از آن یک توپ بازی دریافت کرد
[ترجمه گوگل]پالیک، که بهترین گلوله یک بمب 55 بایت بود، پس از آن توپ بازی را به خود اختصاص داد

11. to carry in a punt.
[ترجمه ترگمان]که توپ را باخود ببرد
[ترجمه گوگل]برای حمل یک پانچ

12. Uwaezuoke shows ability as a punt returner.
[ترجمه ترگمان]Uwaezuoke توانایی را به عنوان a punt نشان می دهد
[ترجمه گوگل]Uwaezuoke نشان دهنده توانایی به عنوان بازپرداخت پانتی است

13. He nearly bungled a punt in the first half.
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود ضربه را به نیمه اول بزند
[ترجمه گوگل]او در نیمه اول نیمه دوم را به ثمر رساند

14. Time ran out on a Dallas punt from near midfield.
[ترجمه ترگمان]زمان در یک punt دالاس از میانه میانه زمین پخش شد
[ترجمه گوگل]زمان فرار از دالاس پان از نزدیک میانه میدان بود

15. When legering from a punt you don't want to be messing about with indicators that require two hands to set.
[ترجمه ترگمان]زمانی که از یک punt استفاده می کنید، نمی خواهید در مورد شاخص هایی که به دو دست نیاز دارند، درگیر شوید
[ترجمه گوگل]هنگامی که از پانتان می آید، نمی خواهید با شاخص هایی که نیاز به دو دست دارند تنظیم کنید

پیشنهاد کاربران

نوعی قایق

توپ را در زمین فرد دیگری انداختن، مسئولیت را واگذار کردن، به فردی دیگر محول کردن

صرف نظر کردن
We decided to punt sightseeing, because we were running out of time.
Take a punt: take a chance, try to make a bet, to attempt, to try


کلمات دیگر: