کلمه جو
صفحه اصلی

on end


1- به طور عمود یا ایستاده، سیخ 2- مداوم، بدون وقفه

انگلیسی به انگلیسی

• consecutively, successively

جملات نمونه

1. He sat there for hours on end.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها آنجا نشسته بود
[ترجمه گوگل]او ساعتها در آنجا نشسته است

2. He used to roam the streets for hours on end.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها در خیابان ها پرسه می زد
[ترجمه گوگل]او برای ساعت ها در انتهای خیابان ها به سر می برد

3. He stormed at me for five minutes on end.
[ترجمه ترگمان]پنج دقیقه تمام با خشم به من حمله کرد
[ترجمه گوگل]او پنج دقیقه در پایان به من حمله کرد

4. He would disappear for weeks on end.
[ترجمه ترگمان]هفته ها بود که ناپدید می شد
[ترجمه گوگل]او هفته ها در پایان ناپدید می شود

5. His bristly red hair was standing on end.
[ترجمه ترگمان]موهای زبر و زبر او را پشت سر گذاشته بود
[ترجمه گوگل]سر موی سرخ او در انتهای ایستاده بود

6. They argued for two hours on end.
[ترجمه A6kan] آن ها تا دو ساعت مداوم بحث می کردند.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای دو ساعت به بحث پرداختند
[ترجمه گوگل]آنها دو ساعت در پایان بحث کردند

7. He placed the box on end and sat on it.
[ترجمه ترگمان]جعبه را روی میز گذاشت و روی آن نشست
[ترجمه گوگل]او جعبه را در انتها قرار داد و روی آن نشسته بود

8. We had to stand the table on end to get it through the door.
[ترجمه ترگمان]ما باید سر میز بایستیم تا از در وارد شویم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم که جدول را به پایان برسانیم تا آن را از طریق درب باز کنیم

9. It rained for days on end during our holiday.
[ترجمه ترگمان]روزه ای تعطیل بود که باران می بارید
[ترجمه گوگل]این روزها در طول تعطیلات ما روز به روز بارانی شد

10. Harry stood the box on end to open it.
[ترجمه ترگمان]هری جعبه را باز کرد تا آن را باز کند
[ترجمه گوگل]هری در انتهای جعبه ایستاد و آن را باز کرد

11. Doing jigsaws would amuse Amy for hours on end.
[ترجمه ترگمان]کاری که می کردن می کنه می تونه ساعت ها \"امی\" رو سرگرم کنه
[ترجمه گوگل]انجام اره برقی امی را برای ساعت ها سرگرم می کند

12. You should stand the box on end.
[ترجمه ترگمان]تو باید این جعبه رو تموم کنی
[ترجمه گوگل]شما باید در پایان جعبه ایستاده باشید

13. She will talk for hours on end.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها در حال صحبت است
[ترجمه گوگل]او ساعت ها صحبت می کند

14. It'll keep the children amused for hours on end.
[ترجمه ترگمان]این کار بچه ها را برای ساعت ها سرگرم می کند
[ترجمه گوگل]این کودکان برای ساعت ها در پایان با هم سرگرم خواهند شد

15. We had to stand the new desk on end to get it through the office door.
[ترجمه ترگمان]باید میز نو روی میز جمع می کردیم تا از در دفتر به آن برسیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم میز جدید را به پایان برسانیم تا آن را از طریق درب دفتر ببریم

پیشنهاد کاربران

کل روز،
تمام روز،
تا آخر/انتها/پایان روز،

Sometimes I lost my appetite and went without food for days on end.
- forty rules of love




سرپا

متوالی ، بی وقفه، پی در پی، پشت سر هم
Continuously
Seemingly without end
Back to back

She could play piano for hours on end



کلمات دیگر: